یافتن پست: #غریبه

maryam
maryam
خوب هم كه باشی از بس بدی دیده اند ، خوبیهایت را باور نمیكنند ...
نفرین به شهری كه در آن غریبه ها آشنا ترند ...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/19 - 21:13
+3
maryam
maryam
یک غریبه می خواهم بیاید بنشیند فقط سکوت کند و من هـی حرف بزنم و بزنم و بزنم...
تا کمی کم شود این همه بار ...
بعد بلند شود و برود انگار نه انگار...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/17 - 16:12
+1
mah3a
mah3a
1poste b taraf...........
باشد ، پسر ها هوس باز ،دنبال گودی کمر و سایز سینه !
اما شما دنبال دل و احساس ابدی ، نه ماشین و پول و چهره !

ما دنبال یک شب بیداری تا صبح روی تخت دو نفره ...!
شما سرشار از احساس ، بی یاد آن غریبه در شب های گذشته !

با ما راه می رفتند و تمام حواسشان به BMW دوستمان بود !
با ما می رقصیدند و فکرشان پیش رقص حرفه ای آن دیگری !!
آخر داستان هم ، دل نوشته های احساسی برای آنها ،
آدم های بد قصه همیشه و همیشه ، پسر ها ... !

ما همه خوب نیستیم ، قبول !
اما شما هم "همه" خوب نیستید !
شما فرشتگان بدون بال ، نماینده های روی زمین از بهشت نیستید !!

تعداد خوب هایتان ، به اندازه ی خوب های جنس مخالف، کم است !

..........من اگر قوس کمر خواستم ، تو ازم ارث پدر خواستی..........

----------------
با احترام به تمام فرشته های واقعی روی زمین که کمیابند اما نایاب نیستند ..
دیدگاه  •   •   •  1390/12/17 - 00:05
+5
ronak
ronak
مهربانـــم !
شرمنــده ام
کــه هیچ وقت، مهربانــی هایت را منتشـــر نکردم
امـا تــا دلــت بخواهد گلایـه هـا را "پست" کردم
... و غریبه هــا "لایک" زدند ...
... ... کــاش می توانستم
صدای تــو را بنویسم!
5 دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 01:31
+8
ॐ SərViiiN ॐ
ॐ SərViiiN ॐ
غریبه ها که هیچ!!




دوستان هم گاهی به اندازه ی دو سه خط بیشتر




حوصله ات را ندارند ...!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 21:19
+4
ali rad
ali rad
یک غریبه می خواهم


بیاید بنشیند فقط سکوت کند


و من هـی حرف بزنم و بزنم و بزنم...


تا کمی کم شود این همه بار ...


بعد بلند شود و برود


انگار نه انگار...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 15:37
+1
sahar
sahar
می خواهم برایت بنویسم. اما مانده ام که از چه چیز و از چه کسی بنویسم؟

از تو که بی رحمانه مرا تنها گذاشتی یا از خودم که چون تک درختی در کویر خشک،
مجبور به زیستن هستم.

از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم؟
از چه بنویسم؟

از دلم که شکستی، یا از نگاه غریبه ات که با نگاهم آشنا شد؟

ابتدا رام شد، آشنا شد و سپس رشته مهر گسست و رفت و ناپیدا شد.

از چه بنویسم؟
از قلبی که مرا نخواست یا قبلی که تو را خواست؟

شاید هم اگر در دادگاه عشق محاکمه بشویم،
دادستان تو را مقصر نداند و بر زود باوری قلب من که تو را بی ریا و مهربان انگاشت اتهام بزند.

شاید از اینکه زود دل بسته شدم و از همه ی وابستگی ها بریدم تا تو را داشته باشم
به نوعی گناهکاری شناخته شدم.

نه!نه! شاید هم گناه را به گردن چشمان تو بگذارند که هیچ وقت مرا ندید،
یا ندیده گرفت چون از انتخابش پشیمان شده بود. عشقم را حلال کردم تا جان تو را آزاد کنم.

که شاید دوری موجب دوستی بیشترمان بشود و تو معنای ((دوست داشتن))را درک کنی...
امّا هیهات.... که تو آن را در قلبت حس نکردی و معنایش را ندانستی...
از من ب[!] و از ای
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 10:34
+13
mina_z
mina_z
این مطلب مخاطب خاص دارد !!!!!!!!!!!

توی گسترده ی رویا ای سوار اسب ابلق
دنبال کدوم مسیری توی تاریکی مطلق
ای به رویا سرسپرده با توام ای همه خوبی
راهی کدوم دیاری آخه با این اسب چوبی

با توام ای که تو فکرت با هر عشق و با هراسمی
رهسپار فتح قلب ماه پیشونی طلسمی
توی دستای نجیبت عکس ماه پیشونی داری
واسه پیدا کردن جاش دنیا رو نشونی داری

ماه پیشونی تو قصه فکر بیداری تو خوابه
خورشید هفت آسمون نیست عکس خورشید توی آبه
از خواب قصه بلند شو اسب چوبیتو رها کن
ماه پیشونی مال قصه ست مرد من منو صداکن

اگه از افسانه دورم اگه ماه پیشونی نیستم
اگه با زمین غریبه اگه آسمونی نیستم
واسه خواب خستگی هات مثل یک قصه لطیفم
به صداقت تو مؤمن مثل قلب تو شریفم
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 00:01
+7
ronak
ronak
چقد سخته!
3هفته به این فکر کنی که ولنتاین واسه عشقت چی بخری؟!!!کلی وقت و هزینه بزاری!
آخر عشقت،روز ولنتاین،تو رو بپیچونه به خاطره یه غریبه جدیدالورود!!!خدا واسه گرگ بیابونم نیاره!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/2 - 17:04
+5
hadith
hadith
آنقدر برای تو بوده ام....كه دیگر "من" برایم غریبه است... اینگونه است كه وقتی می روی.. می میرم... چون نه تو را دارم و نه خودم را....
دیدگاه  •   •   •  1390/11/30 - 14:49
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ