یافتن پست: #غم

M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
چگونه استـــ حال من…
با غمـــ ها می سازمــــ…
باکنایه ها می سوزمــــــــــ…
به آدم هایی که مرا شکستند لبخند می زنمـــــــــ…
لبخندی تـــلخـــــــ….
خــــــــــداونــــــــــــــــــــدا…
می شود بگویی کجای این دنیـــــــــــــا جای من استــــــــ…
از تــــــــــــــو و دنـــیایی که آفـــــــــــ[!]
فقط در اعماق زمینـــــ اندازه یه قـــــــبر
فقط یک قبـــــــــــــــر…
در دور تـــــــــــرین نقطه جــــــهانــــ می خــــــــــــواهمـــــــــ
خــــــــدایـــــا خــــــسته ام خــــــستهـــــــ…

دیدگاه  •   •   •  1392/05/6 - 13:25
+6
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
یبارفاطمه خانم و دخترش اومده بودن خونمون که مثلا ازم راهنمایی بخوان واسه رشته دخترش<img src=" /><img src=" />...عاقا منم از همه جا بی خبر تازه از حموم اومده بودم بیرون و خبر نداشتم اینا نشستن تو پذیرایی<img src=" /><img src=" />..همونطوری که سرمو خشک میکردم با صدای بلنداین شعر رو میخوندم{-99-}..مامانم گفته بهم دس تو دماغم نکنم...شیرینی در نیارم شوت نکنم<img src=" />...عاقا یهو دیدم دهنشون اینجوری باز مونده<img src=" /><img src=" />..مادرمم که سرشو از تاسف تکون میداد<img src=" /><img src=" />..فاطمه خانم به مادرم گفت:خب ما رفع زحمت میکنیم دیگه...<img src=" /><img src=" />
دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 16:18
+5
saman
saman
در CARLO

- غمگین تر از این هم هست که کسی رو که دوست داری نبوسی ؟


+ اهوم ،کسی رو که دوست نداری ببوسی !

دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 15:11
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

در سرزمین قلبم خانه ای ساختم که پنجره هایش هیچ گاه از دیدنت خسته نمی شدند ،
در این خانه همیشه خاطراتم را مرور می کنم ،
اگر چه ازت دور شدم ولی حرف های گرمت آرامش بخش دل پر از غم من است ،
نام تو همیشه در ذهنم و یاد تو همیشه در قلبم جاریست

دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 12:05
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
آسمان رنگ شب یلدا گرفت

یاد تو آمد به قلبم جان گرفت

تا سحر غم با دلم هم خانه شد

از فراغ تو دلم دیوانه شد

یاد تو چندی است مهمانم شده

خاطراتت آفت جانم شدم

هر چه میگویم سخن از یاد تو است

در سکوت من فقط فریاد تو است
دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 02:08
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

ترسم زغمت این دل و دیــوانه بمیرد
دور از تو در این غـــربت بیگانه بمیرد

آمال من اینست که در گلشن رویت

برشمع وجــــــود تو چـو پروانه بمیرد

دیدگاه  •   •   •  1392/05/4 - 15:54
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

با تو هستم ای همه ساز و همه سوز چون تو رفتی من جه دانم که ندارم شب و روز با تو هستم ای همه افسون همه یاد دگر از ما نگرفتی خبر و بردی ز یاد با تو هستم ای همه تار و همه پود که رسیدن به تو دریا شده بودم همه رود با تو هستم ای همه عالم همه راز بردهء عشق تو بودم با خرید همه ناز با تو هستم ای همه عشق و همه مستی چرا با بستن آن عهد ز عشقت تو گسستی با تو هستم ای همه رویا همه خواب همه آرزوی من تو ولی آخر تو شدی نقش بر آب با تو هستم ای همه درد و همه غم گر چه دانی من شکستم ولی اکنون تو نیایی به سراغم با تو هستم ای همه تردید همه شک چون به دریا رو زدم من که بریزم همه اشک با تو هستم ای همه شوق و همه شور نه تو خورشید نه تو فانوس نه تو نور

دیدگاه  •   •   •  1392/05/4 - 15:46
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

خدایا این دلــم غمگینه امشب که بار غصه ام سنگینه امشب ندارم طاقت این رنــــج و غم را دلم از خون غم رنگینه امشب

دیدگاه  •   •   •  1392/05/4 - 12:34
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

ای چشم خمارین تو و افسانه نازت وی زلف کمندین من و شبهای درازت شبها منم و چشمک محزون ثریا با اشک غم و زمزمه راز و نیازت خود کیستی ای نغمه نوازنده بی سیم امشب به جگر می خوردم زخمه سازت باز آمدی ای شمع که با جمع نسازی بنشین و به پروانه بده سوز و گدازت سر کن به شب و ناله شبگیر من ای دل تا شبرو عشقیم نشیب است و فرازت خواننده نمازم من اگر قبله ندانم ای کعبه دلها که بخوانم به نمازت

دیدگاه  •   •   •  1392/05/4 - 12:25
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

چشمای منتظر به پیچ جاده دلهره های دل پاک و ساده پنجره ی باز و غروب پاییز نم نم بارون تو خیابون خیس یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من می کوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده چشمای منتظر به پیچ جاده دلهره های دل پاک وساده پنجره ی باز و غروب پاییز نم نم بارون تو خیابون خیس تو ذهن کوچه های آشنایی پر شده از پاییز تن طلائی تو نیستی و وجودم و گرفته شاخهء خشک پیچک تنهایی

دیدگاه  •   •   •  1392/05/4 - 12:22
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ