یافتن پست: #غم

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
تو از این دشت خشک تشنه روزی کوچ خواهی کرد
و اشک من ترا بدرود خواهد گفت.
نگاهت تلخ و افسرده است.
دلت را خار خار نا امیدی سخت آزرده است.
غم این نابسامانی همه توش وتوانت را زتن برده است.

تو با خون و عرق این جنگل پژمرده را رنگ و رمق دادی.
تو با دست تهی با آن همه طوفان بنیان کن در افتادی.
تو را کوچیدن از این خاک ،دل بر کندن از جان است.
تو را با برگ برگ این چمن پیوند پنهان است.
تو را این ابر ظلمت گستر بی رحم بی باران
تو را این خشکسالی های پی در پی
تو را از نیمه ره بر گشتن یاران
تو را تزویر غمخواران ز پا افکند
تو را هنگامه شوم شغالان
بانگ بی تعطیل زاغان
در ستوه آورد.
تو با پیشانی پاک نجیب خویش
که از آن سوی گندمزار
طلوع با شکوهش خوشتر از صد تاج خورشید است
تو با آن گونه های سوخته از آفتاب دشت
تو با آن چهره افروخته از آتش غیرت
که در چشمان من والاتر از صد جام جمشید است
تو با چشمان غمباری
که روزی چشمه جوشان شادی بود
و اینک حسرت و افسوس بر آن سایه افکنده ست
خواهی رفت.
و اشک من ترا بدروردخواهد گفت
دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 15:35
+6
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
چشمان ترک و ابروان جان را به ناوک می زنند
یا رب که دادست این کمان آن ترک تیرانداز را
شور غم عشقش چنین حیفست پنهان داشتن
در گوش نی رمزی بگو تا برکشد آواز را
دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 15:11
+5
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
نه ﺣﻮﺻﻠـــﻪ ﯼ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺷﺘــﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـــــــﻢ ﮐﺴـﯽ ﺩﻭﺳﺘـــــــــﻢ ﺩﺍﺷﺘـﻪ ﺑﺎﺷﺪ این ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﺳـــــَــــﺮﺩﻡ ﻣﺜـﻞ ﺩﯼ ﻣﺜـﻞ ﺑﻬﻤـــﻦ ﻣﺜـﻞ ﺍﺳﻔﻨــــــﺪ ﻣﺜـﻞ ﺯﻣﺴﺘـــــﺎﻥ ﺍ حسا سم ﯾـﺦ ﺯﺩﻩ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻣـــــدنی ﺩﻝ ﺧﻮﺷــﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘـــــنی ﻏﻤﮕﯿــﻦ این ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﭘــُﺮ ﺍﺯ ﺳﮑـــــــــﻮﺗـم
دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 12:41
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

منم ُ نواده ی حوا                      کجاست قدرت چیدن؟! کجاست بال رهایی؟!                کجاست شوق پریدن؟! در این زمین گل آلود                  کجاست عزم دویدن؟! بگو ُحقیقت من کو؟!               در این هزاره ی مغشوش کجاست مستی خیام؟!          کجاست ساقی مدهوش؟! کجاست رندی حافظ؟!             کجاست گرمی آغوش؟! بگو رسالت من چیست؟!         در این زمانه ی سنگین چگونه نغمه بپاشم؟!               بر این جماعت رنگین چگونه گریه نباشم؟!                از این تبسم ننگین کجاست قلب تپیدن؟!              کجاست باور فردا؟! کجاست وسعت دیدن؟           کجاست پاکی دریا؟! کجاست راه رسیدن؟!            کجاست آخر دنیا؟!

دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 11:28
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
امشب زغمت میان خون خواهم خفت

وز بستر عافیت برون خواهم خفت

باور نکنی خیال خود را بفرست : تا درنگرد که بی تو چون خواهم خفت
دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 11:14
+5
مهسا
مهسا

وقتی کسی که به دادت برسه

داد نزن


شاید از بفهمند

که چقدر درد

و غم تو وجودته !!!


آخرین ویرایش توسط maahsaa در [1392/04/29 - 00:49]
2 دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 00:44
+7
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
کاش اسبی داشتم تا که با آن در حریم قصه ها می تاختم

غصه ها را میشکنم و غم به آتش میکشیدم و آرزو می ساختم : کاش اسبی می داشتم
دیدگاه  •   •   •  1392/04/28 - 18:21
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
وقتی از غربت ایام دلم میگیرد

مرغ امید من از شدت غم میمیرد

دل به رویای خوش خاطره ها می بندم

باز هم خاطرات دست مرا میگیرد
دیدگاه  •   •   •  1392/04/28 - 18:18
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
پشت هر کوه بلند سبزه زاریست پر از یاد خدا

و در آن باغ کسی میخواند : که خدا هست دگر غصه چرا ؟؟؟

آرزو دارم : خورشید رهایت نکند : غم صدایت نکند : ظلمت شام سیاهت نکند

و تو را از دل آنکس که دلش با دل تو است حضرت دوست جدایت نکند .
دیدگاه  •   •   •  1392/04/28 - 18:11
+4
مهسا
مهسا

یه وقتایی اینقدر
غمناک میشه که دوست دارم یکی یهو بگه

عالی بود
نباشین بچه ها
واسه بسه
1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/28 - 17:59
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ