یافتن پست: #غم

مهسا
مهسا
تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من،

چه جنونی،چه نیازی،چه غمی است؟

یا نگاه تو، که پر عصمت و ناز، چه عذاب و ستمی است؟

دردم این نیست،ولی

دردم این است که من بی تو دگر

از جهان دورم و بی خویشتنم

پوپکم،آهوکم!

تا جنون فاصله ای نیست ازین جا که منم!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 19:56
+6
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
به چه مي خندي !؟
به چه چيز!؟
به شكست دل من
يا به پيروزي خويش !؟
به چه مي خندي...!؟
به نگاهم كه چه مستانه تو را باور كرد!؟
يا به افسونگريه چشمانت
كه مرا سوخت و خاكستر كرد...!؟
به چه مي خندي !؟
به دل ساده ي من مي خندي
كه دگر تا به ابد نيز به فكر خود نيست !؟
يا به جفايت كه مرا زير غرورت له كرد !؟
به چه مي خندي !؟
به هم آغوشي من با غم ها
........يا به
خنده داراست.....بخند !!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 19:53
+7
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
دل داده ام بر باد، بر هر چه باداباد
مجنون تر از لیلی، شیرین تر از فرهاد
ای عشق از آتش، اصل و نسب داری
از تیره دودی، از دودمـان بـاد
از آب طوفان شد، خاک از تو خاکستر
از بوی تو آتش، در جـان بـاد افتاد
هر قصر بی شیرین، چون بیستون ویران
هر کوه بی فرهاد، کاهی به دست باد
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند
ارث پـدر ما را، انـدوه مـادرزاد
از خاک ما در بـاد، بوی تو می آید
تنها تو می مانی، ما می رویم از یاد
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 19:43
+8
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
اگر خواهم غم دل با تو بگویم

تو را تنها نمی یابم

اگر تو را تنها بیابم جایی نمی یابم

اگر جایی پیدا شد و تنها تو را یابم

ز شادی دست و پا گم می کنم خود را نمی یابم
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 19:14
+8
ronak
ronak
تو را به جاي همه زناني که نشناختم دوست دارم .
تو را به جاي همه روزگاراني که نمي زيستم دوست دارم .
براي خاطر عطر نان گرم
و برفي که آب مي‌شود
و براي نخستين گل‌ها
تو را به خاطر دوست داشتن دوست دارم .
تو را به جاي همه کساني که دوست نمي‌دارم دوست مي‌دارم .
بي تو جز گستره‌يي بي‌کرانه نمي‌بينم
ميان گذشته و امروز.
از جدار آيينه‌ي خويش گذشتن نتوانستم
مي‌بايست تا زندگي را لغت به لغت فرا گيرم
راست از آن گونه که لغت به لغت از يادش مي‌برند.
تو را دوست مي‌دارم براي خاطر فرزانه‌گي‌ات که از آن من نيست
به رغم همه آن چيزها که جز وهمي نيست دوست دارم
براي خاطر اين قلب جاوداني که بازش نمي‌دارم
مي‌انديشي که تو ترديدي اما تو تنها دليلي
تو خورشيدي رخشاني هستي که بر من مي‌تابي
هنگامي که به خويش مغرورم @Malo0o0os
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 15:04
+1
sasan pool
sasan pool
آخرین حرف آخر...
"بی تو هیچ..."

طاقت بی کسی و تاب سفر را دارم


زهله ی شیر و دل درد و خطر را دارم

ولی انگار بدون تو پر از درد و غمم

مگر اینکه دو سه تا عکس تو را بردارم...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 22:09
+3
فرزاد
فرزاد
در غم هجر روی تو رفته ز کف قرار دل
گر ننمایی ام تو رخ وای بحال زار دل
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 21:32
+2
mah3a
mah3a
از زرتشت پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا كردی؟

گفت : چهار اصل
1- دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم
2- دانستم كه خدا مرا میبیند پس حیا كردم
3- دانستم كه كار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش كردم
4- دانستم كه پایان كارم مرگ است پس مهیا شدم
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 19:57
+6
aB'Bas S
aB'Bas S
از انسانها غمی به دل نگیر؛ زیرا خود نیز غمگین اند؛ با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شك دارند؛ پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند...!
(دکتر علی شریعتی)
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 18:10
+4
مهسا
مهسا
چه درديست در ميان جمع بودن..ولي در گوشه اي تنها نشستن
...

براي ديگران چون كوه بودن..ولي در چشم خود آرام شكستن...
براي هرلبي شعري سرودن..ولي لبهاي خود همواره بستن...
به نزد عاشقان چون سنگ خاموش...ولي در دل اميد خانه بستن..
به من هردم نواي دل زند بانگ...چه خوش باشد از اين غم خانه رستن...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 17:07
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ