امید
دلم تنگ است این شبها یقین دارم که میدانی
صدای غربت من را ز احساسم تو می خوانی
شدم از درد تنهایی گلی پژمرده و غمگین
ببار ای ابر پاییزی که دردم را تو میدانی
میان دوزخ عشقت پریشان و گرفتارم
چرا ای مرکب عشقم چنین آهسته میرانی
تپش های دل خسته چه بی تاب و هراسانند
به من آخر بگو ای دل چرا امشب پریشانی
دلم دریای خون است وپر از امواج بی ساحل
درون سینه ام آری تو آن موج هراسانی
همواره قلب بیمارم به یاد توشود روشن
چه فرقی می کند اما تو که این را نمی دانی
parnian
در نگــاهت چیزیست که نمیدانم چیست !
مثل آرامش بعد از یک غم..
مثل پیدا شدن یک لبخند..
مثل بوی نم بعد از باران..
در نگــاهت چیزیست که نمیدانم چیست !
مــن به آن محتاجم ...
امید
در خواب ناز بودم شبی
دیدم کسی در میزند , در را گشودم بر او , دیدم غم است در مییزند
ای دوستان بی وفا از غم بیاموزید وفا
غم با همه بیگانگی
هر شب به من سر میزند
حمید
فرشتگان روزی از خدا پرسیدند : بار خدایا تو که بشر را
اینقدر دوست داری غم را چرا آف[!]؟ خداوند گفت:غم
را بخاطر خودم آفریدم چون این مخلوق من که خوب می
شناسمش تا غمگین نباشد به یاد خالق نمی افتد
parnian
آقا مودم هاتون رو دو دیقه خاموش کنید بذارید به مناطق محروم سرعت برسه ... یه عکس میخوایم ببینیم به پیغمبر