رضا
در قید غمم ، خاطر آزاد کجایی ؟
تنگ است دلم ، قوت فریاد کجایی ؟
با آنکه ز ما یاد نکردی
ای آنکه نرفتی دمی از یاد کجایی ؟
sasan pool
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود
خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود
از هر کرانه تیر دعا کردهام روان باشد کز آن میانه یکی کارگر شود
ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود
از کیمیای مهر تو زر گشت روی من آری به یمن لطف شما خاک زر شود
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب یا رب مباد آن که گدا معتبر شود