sasan pool
خفتند همرهان وشب تار مانده است
تنها غم من است که بیدار مانده است
زین همرهان نیمه ره خواب برده ام
یک مشت خاطرات دل ازار مانده است
دیگر مرا به شهر تماشا نمی برد
چشمم که در تراکم دیوار مانده است
حتی برای دیدن خویشم اجازه نیست
ایینه زیر لعنت اوار مانده است
پاس بهار وباغ گل افشان نداشتیم
بر ما هنوز سرزنش خار مانده است
پای سفر کجاست کزین دشت بگذرم
افسوس پای رفتنم از کار مانده است
sasan pool
ای زندگی دلگیرم از تو
غمهات منو دیوونه کرده
هرچی غم و درده تو دنیا
یک جا تو قلبم لونه کرده..............
Hossein Behzadi
اتل متل توتولهِ ایران خانوم چجورهِ ! هم غم داره هم غصه نفتشو خوردن درسته گازشو بردن هندستون ، آشغال چینی بِستون ! همه چی شده واردات ، گور پدر صادرات هاچین و واچین ، تولید و برچین
ebrahim
يــه دوست دختر خوب نـــداريــــــــم ... . . . . . . . بقيـــه نــداره ، جملــه ي خبـــــري بــــود
عسل ایرانی
شک رازیست
لبخند رازیست
عشق رازیست
اشک آن شب لبخند عشقم بود
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی که چنان بدانی…
من درد مشترکم
مرا فریاد کن...
سحر
تنهـا یک حرف مرا آزار میدهـد !
حتی یک کلمـه هم نمیشـود !
تنهـا یک حرف مرا هر روز غمگـین تر میکنـد !
همان یک "ن" که در ابتدای "بودنـت" نشسته است !
sasan pool
آسمان همچو صفحه ی دل من
روشن از جلوه های مهتاب است
امشب از خواب خوش گریزانم
که خیال تو خوش تر از خواب است
خیره بر سایه های وحشی بید
می خزم در سکوت بستر خویش
باز دنبال نغمه ای دلخواه
می نهم سر بروی دفتر خویش