یافتن پست: #غم

شاهین
شاهین
بیشتر کساییکه با طنز حرف میزنن هی میگن میخندن با احساس تر و غمگین ترن !!
فدایه دل پاک همتون{-44-}{-41-}{-27-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 11:41
+3
mehdi
mehdi
این روزها تا بارون میزنه...
..
ناخود آگاه بدون چتر از خونه میزنم بیرون و میرم قدم میزنم...
..
نمیدونم چه مرگمه...!!!
..
شاید دلتنگم...
..
شاید نگرانم...
..
شاید غمگینم...
..
یا شایدم تنها....!
..
نمیدونم...
..
ولی* فکر کنم خیلی* داغونم ،چون...
..
بارون قطع میشه ولی هنوز صورت من خیسه
دیدگاه  •   •   •  1390/12/3 - 23:09
+7
ali rad
ali rad
گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم
دیدگاه  •   •   •  1390/12/3 - 22:33
+3
مهسا
مهسا
خر لره میمیره ملت واسه اینکه ضایعش کنن همگی میرن میگن آقا تسلیت غم آخرتون باشه .لره میگه : پسر اینجارو نیگا خر من اینقدر فامیل داشت ما نمیدونستیم{-54-}{-20-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/3 - 22:01
+7
parham
parham
وقتي كه عراق به ايران حمله كرد يك خبرنگار خارجي با يك داش مشتي در تهران مصاحبه ميكرد.
خبرنگار: آقا ممكن بگيد چرا بين شما و عراق جنگ شده؟
داش مشتي: والله اونا ۱۲۴ هزار پيغمبر و ۱۲ امام به ما قالب كردند ما حرفي نزديم الان ما داريم يه امام به اونا قالب ميكنيم اين الم شنگه را راه انداختن.
دیدگاه  •   •   •  1390/12/3 - 21:11
+4
aB'Bas S
aB'Bas S
***** ايـــــــنو از دســـــت نـــــديــــــن *****

فی ربیع العام الماضی کنا قد ذهبوا جمیعا للحج
حین یعود، وفتاة جمیلة النوع الذی کان معنا.
کان قلبی التسول لی :
... ... ... “اذهب، وقل لها أحبک….. لها أیا کان یرید أن یکون، یکون! وماذا یرید أن یقول، ویقول”!
قلت لقلبی سرا، وأنا سمعت هذا فی الرد :
“بوی! کیف أنت جاهل! جئت للحج أو للغمز؟”
.
.
.
In spring last year we were all gone for pilgrimage
While back, pretty and kind girl who was with us.
My heart was begging me to:
“Go, tell her I love her ….. whatever wants to be, be! and what wants to say, say!”
I told my secret heart, and I heard this in response:
“Boy! how you’re ignorant! you come for pilgrimage or to ogle?”
.
.
.
و ترجمه فارسي:

پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت
برگشتنی یه دختر خوشگل با محبت
همسفر ما شده بود همراهمون میومد
به دست و پام افتاده بود این دل بی مروت
میگفت بروووو بهش بگوووووو
آخه دوسش دارم
میگفت بگو
هرچی میخواد بشه بشه هرچی میخواد بگه،بگه!
راز دلم رو گفتم اینو جواب شنفتم:
تو زواری!پسر!چقدر نادون
دیدگاه  •   •   •  1390/12/3 - 16:53
+7
نیوشا
نیوشا
دلم برات تنگ شده جونم
میخوام ببینمت نمیتونم
بین ما دیوارهای سنگی
فاصله یک عمر میدونم
بغض ترانمو شکستم
میخوام بگم عاشقت هستم
توعین ناباوری یک شب
خالی گذاشتی هر دو دستم
تو بودی تمام هستی و مستی و راستی و تمام قصه من
تو بودی سنگ صبورم و نگاه دورم و لبهای بسته ی من
نیمه شب از خوابم پامیشم
نیستی پیشم نیستی پیشم
بازدیوونه میشم دوریه تو
تیشه زد به ریشم نیستی پیشم
بی صدا از من خالی میشم
همصدا با بی بالی میشم
گونه هام خیس از شبنم غم نیستی پیشم
تو بودی تمام هستی و مستی و راستی و تمام قصه من
تو بودی سنگ صبورم و نگاه دورم و لبهای بسته ی من
دیدگاه  •   •   •  1390/12/3 - 04:09
+9
پاراگلایدر
پاراگلایدر
ساکنان دریا پس از مدتی صدای امواج را نمی شنوند... چه تلخ است قصه ی عادت
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/3 - 00:26
+2
ali
ali
شب به حیاط می روم
گریه ای سیر می کنم
که دانسته ام چه دوست دارمت
و تو هیچ دوستم نمی داری!
گریه کن
گریه کن ای چشم های من
گریه کن تمامی غم هایت را..
چون گریستنم را دیدی
دستمالم را از من نستان
که غمی چنین بزرگ دارم و
اشک ها دل آسایند...
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/2 - 23:58
+2
hamidreza
hamidreza
ولي غم و غصه ها رو دايورت ميكنم روي سوراخ جورابم :دي فقط خدمو عشقه :دي
دیدگاه  •   •   •  1390/12/2 - 21:42
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ