یافتن پست: #غم

☺SAEED☻
☺SAEED☻
سلامتي هر كي خورديم رفت ميخوريم به سلامتي غم شايد اونم رفت
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 16:30 توسط Mobile
+10
ali rad
ali rad
زندگی سراسر فریادم میزند


اما نمیدانم به کجا مرا میخواند...

گاهی غم ؟ گاهی تنهایی ؟


پس شادیش را در کجا پنهان کرده !!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 15:26
+3
sasan pool
sasan pool
اگر از وسعت تنهایی من می پرسی


به بلندای خیال
به بلندای فرو ریختن قطره اشکی از دل
و به عمق وحشت
وحشت از آنچه حقیقت دارد
وحشت از من بی تو
وحشت از تو بی عشق
وحشت از عشق بی ما ....
شرق تنهایی من
رو به سوی افق غم دارد
غرب تنهایی من
پشت این تکرار است
اگر از وسعت تنهایی من دانستی
تو بیا
تو بیا تا که به دست احساس
پر کنیم صفحه خالی نیاز
تا که این شمع خیال
برود رو به زوال
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 01:21
+2
sasan pool
sasan pool
ابر می گرید باز

چه غمین این آواز!

زیر باران باید رفت؟

چه کند زندانی

آی؛ ای زندانبان

درد دوری دانی!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 01:16
+2
sasan pool
sasan pool
شب است و تنهايي
شب است و بيداري
در اين تاريكي
از پشت ديوارهاي سياه
مي وزد باد سرد غمناكي
بادي كه بوي نم تنهايي را
چون پرنده اي شكسته بال
به هر سوي وجودم مي كوبد
بي آنكه بداند جدايي شكسته بالش را
كو شاخه اي، كو درختي
اصلاً كجاست سنگي
كه اين پرنده پرشكسته جدايي
نشيند به رويش زدرد تنهايي
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 00:27
+4
sasan pool
sasan pool
تو می رسی و غمی پنهان همیشه پشت سرت جاری
همیشه طرح قدم هایت شبیه روز عزاداری
تو می نشینی و بین ما نشسته پیکر مغمومی
غریب وخسته و خاک آلود؛ به فکر چاره ناچاری
شبیه جنگل انبوهی که گر گرفته از اندوهِ -
هجوم لشکر چنگیزی... گواهت این غم تاتاری
بیا و گریه نکن در خود که شانه های زمین خیسند
مرا تحمل باران نیست؛ تو را شهامت خودداری
همین که چشم خدا باز است به روی هرچه که پیش آید
ببین چه مرهم شیرینیست برای سختی و دشواری!!
کمی پرنده اگر باشی در آسمان دلم هستی
رفیق ماهی و مهتابی؛عزیز سرو وسپیداری...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 00:23
+3
sasan pool
sasan pool
سلام ای چشم بارانی !

پناهم می دهی امشب ؟

سوالم را که می دانی !

پناهم می دهی امشب ؟

منم آن آشنای سالیان گریه و لبخند و امشب رو به ویرانی ،

پناهم می دهی امشب ؟

میان آب و گل رقصان ، میان خار و گل خندان در آن آغوش نورانی ،

پناهم می دهی امشب ؟

دل و دین در کف یغما و من تنها و من تنها... در این هنگام رو حانی ،

پناهم می دهی امشب ؟

به ظلمت رهسپار نور و از میراث هستی دور در آن اسرار پنهانی ،

پناهم می دهی امشب ؟

رها از همت بودن ، رها از بال و پر سودن رها از حد انسانی ،

پناهم می دهی امشب ؟

نگاهت آشنا با دل ، کلامت گرمی محفل تو از چشمم چه می خوانی ؟

پناهم می دهی امشب ؟

و من با اشک می شویم تمام شعرهایم را پس از مصراع پایانی ،

پناهم می دهی امشب ؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 00:14
+2
sasan pool
sasan pool
بزن باران بر گونه هايم

بر اين غم و اندوه و دلهايم

ز اين دل بي تاب و ماهي فتاده بر خاكم

بزن باران بر گونه هايم

بزن باران بر گونه هايم

بر اين غم و اندوه و دلهايم

ز اين دل بي تاب و ماهي فتاده بر خاكم

بزن باران بر گونه هايم
دیدگاه  •   •   •  1390/12/5 - 00:10
+2
saeed
saeed
غمگینم ، مثل پیرزنی که آخرین سرباز برگشته از جنگ ، پسرش نیست . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 14:56
+1
ronak
ronak
او كه آمد جاده روشن بود
انتهای لحظه تنهایی من بود
باز ما بودیم و یك لبخند
با دو تا هد هد كه روی سنگ می خواندند
او كه می رفت جاده تاریك و پر از غم بود
دشت خاموش نگاهم
خیس شبنم بود
باز هم من بودم و آغاز تنهایی
با دو تا هد هد كه روی سنگ
دلتنگ می خواندند
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 12:57
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ