یافتن پست: #غم

نیوشا
نیوشا
من همیشه دلتنگه اون دوران میشم که سر کلاس تند تند بچه ها رو ميشمرديم که ببينيم کدوم پاراگراف از درس به ما ميوفته بخونيم بعد اونو کلي تمرين مي کرديم ! یادش بخیر . کل دغدغمون همون بودش ..
4 دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 00:02
+7
ali rad
ali rad
شعر من خالی نیست!

درک و احساس و زمان می خواهد

شعر من احساس من است!

...

حرف من٬ قصه ی پر درد من است...

شعر من آینه ایست٬

با غباری از غم!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/8 - 19:25
+2
sasan pool
sasan pool
اگر از وسعت تنهایی من می پرسی


به بلندای خیال
به بلندای فرو ریختن قطره اشکی از دل
و به عمق وحشت
وحشت از آنچه حقیقت دارد
وحشت از من بی تو
وحشت از تو بی عشق
وحشت از عشق بی ما ....
شرق تنهایی من
رو به سوی افق غم دارد
غرب تنهایی من
پشت این تکرار است
اگر از وسعت تنهایی من دانستی
تو بیا
تو بیا تا که به دست احساس
پر کنیم صفحه خالی نیاز
تا که این شمع خیال
برود رو به زوال

{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/8 - 11:14
+2
zahra
zahra
فکر می‌کنم این بهترین و واقعی‌ترین توصیفی از واژه‌ی «دوست» است که تا کنون شنیده‌ام:

دوستان...... تو را دوست می‌دارند اما معشوق تو نیستند، مراقب تو هستند؛ اما از اقوام تو نیستند.
آن‌ها آماده‌اند تا در درد تو شریک شوند؛ اما از بستگان خونی تو نیستند.
آن‌ها ..... دوستان هستند!
... یک دوست واقعی همانند پدر سخت سرزنشت می‌کند،
همانند مادر غم تو را می‌خورد،
مثل یک خواهر سر به سرت می‌گذارد،
مثل یک برادر ادای تو را در می‌آورد،
و آخر این‌که بیش‌تر از یک معشوق دوستت می‌دارد
دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 23:27 توسط Mobile
+4
شاهین
شاهین
مردی نزد روانپزشک رفت و از غمی که در سینه داشت سخن گفت. روان پزشک پاسخ داد : در شهر دلقکی ست که مردم را میخنداند و شاد میکند نزد او برو تا غم خود را فراموش کنی ، مرد لبخند تلخی زد و گفت : من همان دلقکم!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 23:05
+4
mah3a
mah3a
کاش میشد تامرا باور کنی
دست در دستم دهی این خسته رایاور کنی
قایق عشقم به طوفان خورده در دریای غم
کاش میشد قایق قلبت به امدادم دهی
از چنگ طوفان در کنی
کاش میشد,کاش میشد جمله ای در حرف خود
اندکی آغشته در رنگ محبت برکنی
کاش میشد,کاش..
دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 20:06
+6
mah3a
mah3a
خدايا هر کس بيادم هست بيادش باش
کنارم نيست کنارش باش
اگر تنها است پناهش باش و
اگر غم دارد غم خوارش باش.
وکاری کن که بداند دوستش دارم.
دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 20:04
+4
ronak
ronak
برگرد عشق من...
طاقت دوربودنت را ندارم...
حتی نوشتن واژه ها برای دلم تنگ شده هم سخت شده...
تو نباشی یعنی تنهایی...
برگرد عشق من...
در این دنیای پردرد و غم فقط بودن تو نفس کشیدنم را امتداد داده...
وقتی حس میکنم دور شدی آرزوی مرگ دیگر آرزو نیست...
برگرد عشق من...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 16:25
+3
ronak
ronak
بيـا از قلمرو ات دفــاع كن؛
دارند
فتــح ام مي
كنند

غمـــها
...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 15:58
+5
رضا
رضا
از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست

بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست


من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز

بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست


غمدیده ترین عابر این خاک منم من

جز بارش خون چشم مرا مشغله ای نیست


در خانه ام آواز سکوت است ، خدایا

مانند کویری که در آن قافله ای نیست


می خواستم از درد بگوییم ولی افسوس

در دسترس هیچکسی حوصله ای نیست


شرمنده ام از روی شما بد غزلی شد

هرچند از این ذهن پریشان گله ای نیست
دیدگاه  •   •   •  1390/12/7 - 13:19
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ