یافتن پست: #غم

amir reza
amir reza
مگر این هرزه هر چیز بمرد،
مگر این گرگ‌ حریص‌،
مگر این دیو،
چه گویم‌، این دزد،
گر خدا نیست شما بی همه چیزان را چیست‌؟
از شما می پرسم‌،
گر خدا نیست‌،
بگوییدم‌ كیست‌؟
مگر این اهرمن دشمن هر چیز شریف‌،
مگر این كهنه حریف‌،
مهتر هرچه فرومایه و پست‌، كهتر بی‌همه چیز،
كه تبهكاری‌او،
بیكران همچو غم و نفرت ماست‌،
از شما می پرسم‌، از شما،
كیست‌؟ خداست‌؟
دیدگاه  •   •   •  1390/12/13 - 18:14
+4
amir reza
amir reza
من که تسبیح نبودم تو مرا چرخاندی
مشت بر مهره تنهایی من پیچاندی
مهر دستان تو دنبال دعایی می گشت
بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی
ذکرها گفتی و بر گفته خود خندیدی
از همین نغمه تاریک مرا ترساندی
بر لبت نام خدا بود خدا شاهد ماست
بر لبت نام خدا بود و مرا رقصاندی
دست ویرانگر تو عادت چرخیدن داشت
عادتت را به غلط چرخه ایمان خواندی
قلب صد پاره من مهره صد دانه نبود
تو ولی گشتی و این گمشده را لرزاندی
جمع کن: رشته ایمان دلم پاره شده است
من که تسبیح نبودم، تو چرا چرخاندی؟
دیدگاه  •   •   •  1390/12/13 - 18:03
+2
t  @  r  @  n  e
t @ r @ n e
شق کلمه ايست که بار ها شنيده مي شود ولي شناخته نمي شود.
عشق صداييست که هيچ گاه به گوش نمي رسد ولي گوش را کر مي کند.
عشق نغمه ي بلبليست که تا سحر مي خواند ولي تمام نمي شود.
عشق رنگيست از هزاران رنگ اما بي رنگ است.
عشق نواييست پر شکوه اما جلالي ندارد.
عشق شروعيست از تمام پايان ها اما بي پايان است.
عشق نسيميست از بهار اما خزان از آن مي تراود.
عشق کوششيست از تمام وجود هستي اما بي نتيجه.
عشق کلمه ايست بي معني ولي هزاران معني دارد.
عشق.........
عشق 10 عنصر است اما عنصر آخر آن تمام معني را مي رساند ولي معني آن گفتني نيست.
دیدگاه  •   •   •  1390/12/13 - 17:21
+3
aB'Bas S
aB'Bas S
در Romantic
عزیزم حسادت نکن ، این که بعد از تو بغل گرفته ام ، زانوی غم است !
دیدگاه  •   •   •  1390/12/12 - 13:01
+7
benyamin
benyamin
به سلامتی شلغم نه به خاطر (شل)ش ، به خاطر غمش !
دیدگاه  •   •   •  1390/12/11 - 22:46
+8
sasan pool
sasan pool
‫من ذره و خورشید لقائی تو مرا
بیمار غمم عین دوائی تو مرا

بی‌بال و پراندر پی تو می‌پرم
من کاه شدم چو کهربائی تو مرا

مولانا
دیدگاه  •   •   •  1390/12/11 - 11:45
+2
شاهین
شاهین
ای بابا این فیسبوکم بویه غم گرفت کلی ناراحتم بچه ها یکم دلداریم بدید
دیدگاه  •   •   •  1390/12/11 - 01:38
+4
reza
reza
در یک غروب زمستانی شیوانا از جاده خارج دهکده به سمت روستا روان بود. در کنار جاده مردی را دید که زخمی روی زمین افتاده است و کنار او چند نفر درحال تماشا و نظاره ایستاده اند. شیوانا به جمعیت نزدیک شد و پرسید: چرا به این مرد کمک نمی کنید؟!؟

جمعیت گفتند: طبق دستور امپراتور هرکس یک فرد زخمی را به درمانگاه ببرد مورد بازپرسی و آزار قرار می گیرد. چرا این دردسر را به جان بخریم. بگذار یک نفر دیگر این کار را انجام دهد. چرا ما آن یک نفر باشیم؟!

شیوانا هیچ نگفت و بلافاصله لباسش را کند و دور مرد زخمی پیچید و او را به دوش خود افکند و پای پیاده به سرعت او را به درمانگاه رساند. اما مرد زخمی جان سالم به در نبرد و ساعتی بعد جان داد. شیوانا غمگین و افسرده کنار درمانگاه نشسته بود که مامورین امپراتور سررسیدند و او را به جرم قتل مرد زخمی به زندان بردند.



شیوانا یکماه در زندان بود تا اینکه مشخص شد بیگناه است و به دستور امپراتور از زندان آزاد شد. روز بعد از آزادی مجددا شیوانا در جاده یک زخمی دیگر را دید. بلافاصله بدون اینکه لحظه ای درنگ کند دوباره لباس خود را کند و دور مرد زخمی انداخت و او را کول کرد تا به
دیدگاه  •   •   •  1390/12/11 - 01:23
+1
saeed
saeed
با توام
ای لنگر تسکین !
ای تکان موجهای دل !
ای آرامش ساحل !
با توام
ای نور !
ای منشور !
ای تمام طیف آفتابی !
ای کبود ارغوانی !
ای بنفشابی !
با توام ای شور !
ای دلشوره ی شیرین !
با توام
ای شادی غمگین !
با توام
ای غم !
ای غم مبهم !
ای ...
نمیدانم !
هر چه هستی باش !
اما کاش ... !
نه جز اینم ارزویی نیست :

هر چه هستی باش !
اما .... باش !
دیدگاه  •   •   •  1390/12/11 - 00:51
+4
ronak
ronak
خم شد کمرم زیر هجوم غم ها
از دست خداحافظ و من رفتن ها
انگار که یک چراغ قرمز بودم
بدجور دلم گرفته از آدم ها..!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/11 - 00:17
+9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ