یافتن پست: #فاصله

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

4شنبه سوری قبل ازپریدن ازروی آتش ب مواردزیرتوجه کنید:

۱ سایز خشتک

۲ زاویه پرش

۳ استفاده از شورت مامان دوز زیرشلوار

۴ دوری ازهرگونه هیجان و جو زدگی جلوی دخترا

۵ فاصله مناسب تاشعله های آتش هنگام پرش

آبروی شما آبروی ماست... ستادپیشگیری ازحوادث غیرمترقبه !

دیدگاه  •   •   •  1392/12/26 - 21:09
+2
محمد
محمد
فاصله ها دروغند وقتی
مهربانی تو هنوز با نبودت
احساس میشود
دیدگاه  •   •   •  1392/10/17 - 12:44
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض
یک طرف خاطره ها یک طرف فاصله ها
در همه ی آوازها حرف آخر زیباست
آخرین حرف تو چیست؟تا به آن تکیه کنم
حرف من دیدن پرواز تو در فردا هاست
دیدگاه  •   •   •  1392/10/16 - 18:18
+3
ramak amjad
ramak amjad
یادش بخیر.....

یادش بخیر،کودکی ویک کرسی و خوابیدن همه با هم،پدرو مادر،برادر،خواهر، در چهار گوشه کرسی.
شنیدن صدای نفسهای خسته پدر که گویی ناله میکرد و دستهای مادر که ازرخت شستن پیر شده بود،
اما با آرامش به خواب میرفتند با خنده ای به لب.
صدای باران و پارس سگ در پشت پنجره تاریکت و بازی سایه شاخه درخت در شبی وهم انگیز،با نگاهی به
دیگران اطمینان به قلبت میدوید........اما حالا چه؟
هر کسی اتاقی دارد پر از قاب عکس که هرکدامشان با فاصله اندکی پشت دیوار اتاقت خوابیدند،روی تخت
شیک و راحت و بخاری آبی سوز ،اما احساس میکنی یه چیز کم داری؟ چرا با این همه راحتی شاد نیستی
و اطمینان...................................؟
دیدگاه  •   •   •  1392/10/11 - 23:05
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

ﻣﺸـــﻐﻮﻝ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻩ ﺍﻡ ..

ﺍﺯ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﻭﺭ ﭘﻠـــﯿﺲ ﻭﺍﺳﻢ ﺩﺳﺖ ﺗﮑﻮﻥ ﻣﯿﺪﻩ ﻭ

ﺍﺑﺮﺍﺯ ﺍﺭﺍﺩﺕ ﻣﯿﮑﻨﻪ !

ﺧﯿﻠﯽ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﺑﺎ ﻣﺤﺒﺘﯽ ﻫﺴﺘــﻦ !

ﭼﻄﻮﺭﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﻨﻮ ﺷــــﻨﺎﺧﺘﻦ ! ؟

ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﺟﻮﮔﯿﺮ ﻣﯿﺸﻪ ﺗﺎ ﻭﺳﻂ ﺟـــﺎﺩﻩ ﻣﯿﺎﺩ !

... ﺑﺎ ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺧﺎﺻﯽ ﻭﺍﺳﻢ ﺩﺳﺖ ﺗﮑــﻮﻥ ﻣﯿﺪﻩ !!

ﭼﺮﺍﻍ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﻭﺑﺎ ﺣﺮﮐﺖ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﺑﺮﺍﺯﻋﻼﻗﻪ ﺷﻮﻥ

ﺟـــﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻡ !

ﺩﻓﺘﺮﭼﻪ ﻭ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺸﻪ ؛

ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺍﺯﻡ ﺍﻣـــﻀﺎ ﺑﮕﯿﺮﻩ ،ﺍﻣﺎ ﺍﻻﻥ ﻭﻗﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ

ﺑﺎﺷﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﻌـــﺪ !

ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﻡ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ

ﭘﺎﮎ ﻭ ﺑﯽ ﺁﻻﯾﺶ !!!!!!!

دیدگاه  •   •   •  1392/10/11 - 12:07
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



یادمان باشد با آمدن زمستان ، اجاق خاطره ها را روشن بگذاریم
تا دچار سردی فاصله ها نشویم . .




دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 21:24
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دستم به تو که نمی رسد، فقط حریف واژه ها می شوم !

گاهی، هوس می کنم، تمام کاغذهای سفید روی میز را، از نام تو پرکنم …

تنگاتنگ هم، بی هیچ فاصله ای !! از بس، که خالــی ام از تو … از بس، که تو را کـم دارم …

آخر مگرکاغذ هم، زندگی می شود ؟




8aae0f707d55b149b64258f2987f471a-425

دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 17:16
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

الان دﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺣﺪﻭﺩﻥ 4 ﻣﺘﺮﯼ

ﭘﺮﺕﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺩﺍﺧﻞ ﺳﻄﻞ ﺁﺷﻐﺎﻝ!

ﺍﯾﻦ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺭﻭ ﺍﻭﻝ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻭﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﮔﺸﺎﺩﻫﺎ

ﺗﺒﺮﯾﮏ ﻣﯿﮕﻢ ......

:ﺩییییییییییییییییییییییییییییییییی

دیدگاه  •   •   •  1392/10/6 - 17:34
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



شب یَلدا یا شب چلّه یکی از جشن‌های کهن ایرانی است.[۱] در این جشن،طی شدن بلندترین شب سال در نیم‌کرهٔ شمالی گرامی داشته می‌شود. این شب به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق می‌شود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب یلدا را جشن می‌گیرند. این شب در نیم‌کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیش‌تر و طول شب کوتاه‌تر می‌شود.
واژهٔ «یلدا» ریشهٔ سریانی دارد و به‌معنای «ولادت» و «تولد» است. منظور از تولد، ولادت خورشید (مهر/میترا) است. رومیان آن را ناتالیس آنایکتوس یعنی روز تولد مهر شکست‌ناپذیر می‌نامند.[۲]ابوریحان بیرونی از این جشن با نام «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آن را «میلاد خورشید» دانسته‌است.[۳]
چلّه ، دو موقعیت گاه‌شمارانه در طول یک سال خورشیدی با کارکردهای فرهنگ عامه، یکی در آغاز تابستان (تیرماه) و دیگری در آغاز زمستان (دی ماه)، هریک متشکل از دو بخش بزرگ (چهل روز) و کوچک (بیست روز). واژه چلّه برگرفته از چهل (معین، ذیل واژه) و مخفف «چهله» و صرفآ نشان‌دهنده گذشت یک دوره زمانی معین (و نه الزامآ چهل روزه) است.[۴]
پیشینه
چله و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل می‌داد و در طول سال با سپری شدن فصل‌ها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیت‌های خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.
آنان ملاحظه می‌کردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می‌شود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر می‌توانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکش‌اند. مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی - هند و اروپایی، دریافتند که کوتاه‌ترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شب‌ها کوتاهتر می‌شوند، از همین رو آنرا شب زایش خورشید نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند.[۵] بدین‌سان در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع می‌شد و در اوستا، واژه Sareda, Saredha «سَرِدَ» یا «سَرِذَ» که مفهوم «سال» را افاده می‌کند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است.[۶] در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، ص ۲۵۵، از روز اول دی ماه، با عنوان «خور» نیز یاد شده‌است و در قانون مسعودی نسخه موزه بریتانیا در لندن، «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شده است.[۷] در برهان قاطع ذیل واژه «یلدا» چنین آمده است:[۸]
یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جَدی و آخر قوس باشد و آن درازترین شب‌هاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برج جدی تحویل می‌کند و گویند آن شب به غایت شوم و نامبارک می‌باشد و بعضی گفته‌اند شب یلدا یازدهم جدی است.
تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانی‌ترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر می‌پاید، این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا می‌رسید، آتش می‌افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر می‌آوردند و خوانی ویژه می‌گستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوه‌های خشک در سفره می‌نهادند. سفره شب یلدا، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوه‌های تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار می‌شد.[۹] در آیین‌های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می‌گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده‌ها و فراورده‌های خوردنی فصل و خوراک‌های گوناگون، خوراک مقدس مانند «می‌زد» نیز نهاده می‌شد.
ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوه‌های البرز به انتظار باززاییده شدن خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب‌هنگام دعایی به نام «نی ید» را می‌خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده‌است. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز می‌نامیدند).خورروز در ایران باستان روز برابری انسان‌ها بود در این روز همگان از جمله پادشاه لباس ساده می‌پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری نداشت و کارها داوطلبانه انجام می‌گرفت نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود این موضوع را نیروهای متخاصم با ایرانیان نیز می‌دانستند و در جبهه‌ها رعایت می‌کردند و خونریزی به طور موقت متوقف می‌شد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ به صلح طولانی و صفا تبدیل شده است. در این روز بیشتر از این رو دست از کار می‌کشیدند که نمی‌خواستند احیاناً مرتکب بدی شوند که آیین مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می‌شمرد. ایرانیان به سرو به چشم مظهر قدرت در برابر تاریکی و سرما می‌نگریستند و در خورروز در برابر آن می‌ایستادند و عهد می‌کردند که تا سال بعد یک سرو دیگر بکارند.


دیدگاه  •   •   •  1392/09/29 - 14:17
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


وقتی دلم به سمت تو مایل نمی‌شود
باید بگویم اسم دلم دل نمی‌شود



دیوانه‌ام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانه‌ی تو است که عاقل نمی‌شود



تکلیف پای عابران چیست؟ آیه‌ای
از آسمان فاصله نازل نمی‌شود



خط می‌زنم غبار هوا را که بنگرم
آیا کسی زِ پنجره داخل نمی‌شود؟




می‌خواستم رها شوم از عاشقانه‌ها
دیدم که در نگاه تو حاصل نمی‌شود



تا نیستی تمام غزل‌ها معلّقند
این شعر مدتی‌ست که کامل نمی‌شود!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 18:01
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ