.
.
.
.
.
.
... چرا اتاق من باس از یخچال اینقدر دور باشه اخه؟
چیه فکر کردی پست شکست عشقی ؟ نه عزیزم ایجا از این قرتی بازیا نداریم بعله
:-)))))
براساس گزارش میلآْنلاین، سیاهچاله شکافی در تاروپود فضا-زمان است که همهچیز را به سوی خود میکشاند، به شکلی که هیچ چیز توان فرار از چنگال آن را ندارد و اکنون دانشمندان نشانههایی از حضور آنها را در جنوبیترین بخشهای اقیانوس اطلس به دست آوردهاند.
به گفته دانشمندان دانشگاههای زوریخ و میامی، برخی از بزرگترین گردابهای اقیانوسی در این منطقه از نظر محاسبات ریاضی با سیاهچالههای فضایی برابر هستند. این به آن معنی است که این گردابها همان کاری را با آب میکنند که سیاهچالهها با نور.
گردابهای اقیانوسی به اندازهای توسط چرخههای آب احاطه شدهاند که اگر چیزی درون آنها به دام بیافتد، فروکشیده خواهد شد. تعداد این سیاهچالههای اقیانوسی در بخشهای جنوبی اقیانوس اطلس رو به افزایش گذاشته و این امر میزان انتقال آبهای گرم و شور به سوی شمال را افزایش دادهاست.
دانشمندان براین باورند این گردابهای اقیانوسی میتوانند موجب تلطیف اثر منفی ذوب شدن یخهای قطبی در آبو هوایی شود که رو به گرم شدن گذاشتهاست. اما تاکنون امکان بررسی کمیت این اثر برای دانشمندان به وجود نیامدهبود، زیرا حجم بالای آب در این گردابها حد و مرز آنها را نامشخص ساخته است.
اما اکنون دانشمندان دانشگاههای میامی و زوریخ میگویند این معما را حل کردهاند. این دانشمندان با استفاده از مدلهای ریاضی، این گردابها را از میان تصاویر ماهوارهای جدا کردهاند. محققان با ردیابی حاشیههای چرخان این گردابها موفق به جداسازی آنها از حجم آب اقیانوس شدند.
تحقیقات بیشتر موجب شگفتی دانشمندان شد زیرا آنها دریافتند این گردابها خصوصیات مشترک زیادی با سیاهچالههای فضایی دارند،دست کم از نظر ریاضی. برای مثال در فاصله بحرانی پرتو نور دیگر در درون سیاهچاله مسیر مارپیچی را طی نمیکند و تنها خمیده شده و به سوی موقعیت ابتداییاش باز میگردد و مداری دایرهشکل را ایجاد میکند. سطح حائلی که توسط مدارهای بسته نوری ایجاد میشوند در نظریه نسبیت انیشتین به کره فوتونی شهرت دارند.
محققان در اطراف گردابهای اقیانوسی نیز حائلهای مشابهی را ردیابی کردند. در این حائلها ذرات مایع در حلقههایی بسته حرکت میکنند، مشابه با مسیر نور در کره فوتونی. در عین حال هیچ جسم و پدیدهای نمیتواند از نیروی کشش این گرداب جان به در ببرد، حتی آب، درست مانند رفتاری که سیاهچالهها با ماده اطراف خود دارند.
تو فکر یک سقفم، یک سقف بیروزن
یک سقف پابرجا، محکمتر از آهن
سقفی که تنپوشِ هراس ما باشه
تو سردی شبها، لباس ما باشه
سقفی اندازهی قلب من و تو .. واسه لمس تپش دلواپسی
برای شرم لطیف آینهها .. واسه پیچیدن بوی اطلسی
زیر این سقف، با تو از گل، از شب و ستاره میگم
از تو و از خواستن تو، میگم و دوباره میگم
زندگیمو زیر این سقف، با تو اندازه میگیرم
گم میشم تو معنی تو، معنی تازه میگیرم
سقفمون افسوس و افسوس، تن ابر آسمونه
یه افق یه بینهایت، کمترین فاصلهمونه
تو فکر یک سقفم، یک سقف رویایی
سقفی برای ما، حتا مقوایی
تو فکر یک سقفم، یک سقف بیروزن
سقفی برای عشق، برای تو با من
سقفی اندازهی قلب من و تو .. واسه لمس تپش دلواپسی
برای شرم لطیف آینهها .. واسه پیچیدن بوی اطلسی
زیر این سقف اگه باشه، میپیچه عطر تن تو
لُختی پنجرههاشو میپوشونه پیرهن تو
زیر این سقف خوبه عطرِ خودفراموشی بپاشیم
آخر قصه بخوابیم، اول ترانه پاشیم
(ایرج [!] عطایی)