یافتن پست: #فراموشی

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

بهترین انتقام فراموشی و بخشش است : جونس .

1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/23 - 12:08
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آدمک های بی جان
آدمک های پینه بسته و به دور خود پیله بسته
آدمک های که زنجیر بر گردن فرو بسته
وکسان که آزاد و مات و خسته
در بی کران آسمانم لب های فرو بسته
آدمک های بی رحم!...معصوم دریده...
زیبا رویانی و زشت باطنانی که نقاب...همیشه...به آغوش گرفته
فراموشی های ساده و مفرط و گاه پیوسته
آدمکانی که میروند...
نوشته یاسی
دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 21:29
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
@NEGAR1992


هی !

فراموشی از این جانب محال است

نمیدانم از آن جانب چه حال است ؟
2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 16:23
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO

خاموشی بهانه است...

 


مشترک موردنظر قصد فراموشی دارد!!...

دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 10:57
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل درد آشنا دیوانه است

می روم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم آغوشت کنم
می روم از رفتن من شاد باش

از عذاب دیدنم آزادباش
گر چه تو تنها تر از ما می روی
آرزو دارم ولی عاشق شوی
آرزو دارم بفهمی درد را تلخی بر خوردهای سرد را


X
دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 11:58
+6
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

آقایی: مانده بودم قلعه‌نویی مرا از کجا می‌شناسد!/ این مسائل شک‌برانگیز است





ادامه مطلب در دیدگاه


 

1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 00:37
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
وای، باران

 

…………باران

……..شیشهء پنجره را باران شست.

…..از دل من اما،

……………..چه کسی نقش تو را خواهد شست؟

آسمان سربی رنگ،

………من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.

می پرد مرغ نگاهم تا دور،

……………….وای، باران

…………………………..باران

………………………………پر مرغان نگاهم را شست.

خواب، رؤیای فراموشیهاست!

…………….خواب را دریابم

………………….که در آن دولت خاموشیهاست.

…………………………..با تو در خواب مرا لذت ناب هم ‌آغوشیهاست.

من شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می‌بینم،

و ندایی که به من می‌گوید:

………….“گرچه شب تاریک است

………………………..دل قوی دار،

………………………………سحر نزدیک است.”

 

دل من، در دل شب،

…………خواب پروانه شدن می‌بیند.

…………………………مـِهر در صبحدمان داس به دست

……………………………………….خرمن خواب مرا می چیند.

آسمانها آبی،

…….. پر مرغان صداقت آبی‌ست

…………………..دیده در آینهء صبح تو را می‌بیند.

از گریبان تو صبح صادق،

……………..می گشاید پر و بال.

تو گل سرخ منی

………..تو گل یاسمنی

…………………تو چنان شبنم پاک سحری؟

……………………………………………. نه

……………………………………………..از آن پاکتری.

……………….تو بهاری؟

……………………… نه

……………………….بهاران از توست.
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 13:37
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
چه فرقی میکند چند شنبه است ؟

من سکوتم خیس : از آواز این بی نامها است .

پوسیدم از اضطراب برگشت : در میان ازدحام خوابها : در این برهوت بیم زوال ندارم : مخشوش

و محصور لحظه : تنها مانده ام .

و اکنون اقرار میکنم که تنهای تنهایم .

اینجا پنجره ها تنها رو به دلهره نیستی باز هستند : نیستی تا ببینی : از درد میلرزند .

از وسوسه رفتن لبریزم : محجورم : کاش بودی تا بنگری چه رنجورم : در ذهن این تشویش ها

بارور شدم : دارم به ویرانی اعتیاد پیدا میکنم : ملول و آزرده به دیداری دوباره می اندیشم .

از این منظر : از این تصویر : از این گریه .

خنده هایم بر لبم فرارند : بی اعتبارند : خوشی هایم اگر باشند ناپایدارند : وای اگر نباشی !!!

نبض لحظه هایم نخواهد زد : باور ندارم در این زمین هرز بروم .

در حال سقوطم پیوسته : اما با حالی پریشان به انکار ویرانیم به پا می خیزم .

کجا رفتند دقایقی که جزبمان میکرد ؟ گیجم : گنگم : تاول جامانده بر ذهن زمانم .

متورم و مت[!] و باد کرده ام : ای آئینه : ای آئینه نقاب از چهره ام بر دار و آئینه چه وقیهانه فارغ از

کشمکش نفسهای پر اضطرابم : دیوانه وار ترک میخورد .

من در گیرودار این بهت سرسام گرفتم : رو به مقصدی نامعلوم تحلیل میروم .

در هاله ای از بی سرانجامی تاریک میشوم : من به واقعیت فاصله نزدیک میشوم .

و در امتداد نازکها : باریک میشوم .

محصور شدم : چاره ای نداشتم : نقبی زدم به شعر : به قافیه : به عشق .

هرچند اهل طغیان نیستم : چون موج !!! وای ... این همه واژه مظلوم : حرفهایم برای تو نامفهوم .

درگیرودار این فراموشی : خط تابش چشمم عاقبت خاموشی است .

دردهایم را پایانی نیست و حرفهایم را همچنین .

بی انتها است : کسی چه میداند شاید تا به ابد .

خمیازه ای بکش : بخواب : تا نبینی وحشت و کابوس بی داریم را در انعکاس درد .

التماس یک مرد
آخرین ویرایش توسط A-Sh-F در [1392/04/30 - 02:36]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/30 - 02:30
+7
Mohammad
Mohammad
آغوشهای گرم و فراموشی عاشقان خوشبخت
شومینه های سرکش شبانه
و لانه ای چوبی بر فراز دودکش
وای........
لک لک ها همیشه در خواب می میرند..
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 21:55
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
بهترین انتقام فراموشی و بخشش است : جونس .{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 10:17
+5
صفحات: 3 4 5 6 7 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ