Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
برفت آن زمان نزد فخر زمن
زنوباوگان قاسم بن الحسن
بگفتا مرا اذن پیکار ده
مرا فرصتی بهر این کار ده
بگفتش عمو جان در این کارزار
تویی از برادر مرا یادگار
بسی بوده در دل تو را آرزو
که در حجله داماد ببیند عمو
عمو را بگفت قاسم نامدار
که بعد تو باشم دگر داغدار
سر زلف قاسم سپس شانه زد
جهان آفرین شاد و شکرانه کرد
به میدان فرستاد داماد را
که تا برکند ظلم و بیداد را
به جنت گرفت حجله بخت از او
به پیکار رسوا شد از او عدو
بسی اشک عابد زغم چون بریخت
زهجران قاسم فلک خون گریست