NeDa
از جمله چیزایی که منو به لبخند میاره اینه که یکی فقط و فقط و فقط بدی ها رو ببینه و هی فرط و زرت بروم بیاره،در چنین شرایطی عمرن که از خوبی ها حرفی بزنم که یه وقت خدایی نکرده طرف وقتی که خستش شد نره گورشو گم کنه: | انتر هم فوش خوبی: |اماکافی نی
ramin
چوپان قصه ی ما دروغ گو نبود.. تنها بود... از فرط تنهایی فریاد گرگ سر می داد...افسوس كسی تنهایی اش را درك نكرد و همه در پی گرگ بودند... و در این میان فقط گرگ فهمید كه چوپان چقدر تنهاست...
sahar
چوپان قصه ما دروغگو نبود، اوتنها بود،وازفرط تنهایی فریاد گرگ سرمی داد،افسوس که کسی تنهایی اش را درک نکرد،وهمه در پی گرگ بودند، دراین میان فقط گرگ فهميدكه چوپان تنهااست..؟!