یافتن پست: #فریاد

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



همیشه که نباید گفت .......

گاهی از چشمانت میتوان خواند .....

میتوان شنید فریاد نا گفته ات را ........

میشود فهمید حرف پشت لبان بسته ات را ......

ولی نمیدانی ......

چه زجری میکشم .....

از دیدن و شنیدن این همه حرف سکوت ......


دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 19:08
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من اسیر زلف یارم من اسیر زلف یار
یار من برده قرارم بیقرارم بیقرار
عاشق پروردگارم عاشق پروردگار
مست بیرون از مدارم مست بیرون از مدار
یا حبیبی کاسه ای از هر دو دستت
تا که دل بازم به ناز چشم مستت
یک نگاهی کن که گردم مست مستت
ای دو عالم جلوه ای از ناز شستت
مست مستم ساقیا امشب به فریادم برس
بی می و ساغر نخواهم در دو عالم یک نفس
جز دو چشمانت نباشد هیچ کس فریاد رس
روی زیبایت نبیند دیده ی هر بلهوس
عاشقم بر سر گذشت عاشقی کز سر گذشت
چون از سرگذشت افسانه شد هر سر گذشت
از عشق تو دیوانه ی دیوانه ام
گرد شمع روی تو پروانه ی پروانه ام
تا تو مهمان دلم گردیده ای ویرانه ام
هر کجا ساقی تو هستی ساکن میخانه ام
عاقبت از عشق رویت سر به صحرا می نهم
پای دل را بر سر دنیا و عقبا می نهم
نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار یار
سفره ی دل را به پیش چشم مولا می نهم
من اسیر زلف یارم من اسیر زلف یار

عاشق رخسار یارم عاشق رخسار یار
دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 14:58
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دردهایے هست ڪہ
نمیشود فریادشاטּ ڪرد
نمیشود دَرمانشاטּ ڪرد
نمیشود بہ ڪسے گفتشاטּ
نمے تواטּ بُغضشاטּ ڪرد
فقط باید در تنہایے تحمُلشاטּ ڪرد
چہ تلخ است واقعیت تنہایے ما...
دیدگاه  •   •   •  1392/10/2 - 10:09
+4
xroyal54
xroyal54
هنگامی که دل کسی را میشکنی
صدای شکستنش را به خاطر بسپار...
تا هنگامی که دلت را شکستند
رو به آسمان فریاد نزنی
خدایا!! به کدامین گناه....!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 19:57
+10
بهناز جوجو
بهناز جوجو

زدم فریاد خدایا این چه رسمی است ، رفیقان را جدا کردن هنر نیست ، رفیقان قلب انسانند خدایا ، بدون قلب چگونه می توان زیست.

دیدگاه  •   •   •  1392/09/25 - 17:18
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


آن روزها که پنجره ام رو به صبح بود


می شد به سایه های نگاه تو دل سپرد



می شد محیط خاطره ها را حساب کرد


می شد خطوط چهره احساس را شمرد!


 



آن روزها که زیر نفسهای آفتاب


خواب از سر لبان شب آلود می پرید



وقتی عبور ثانیه ها سرد سرد بود


من در تو ضرب می شد و آتش می آفرید!


 


مجذور اشتیاق سلامی دوباره بود
جذر بهار و آئینه می شد بلوغ مرگ



می شد برای صورت گل مخرجی نوشت
کسر همیشه ساده نمی شد به دست مرگ!


 



در خشکسال دل به توان می رسید اشک
جمع شب و ستاره جوابش طلوع بود



راهی شدن به سمت صدای رسای عشق
منهای هر بهانه جوابش شروع بود!


 



آن روزهای خوب و شکوفائی و ظهور
آن روزهای رویش و تکثیر و انتشار



آن روزهای چشمه و خورشید و زندگی
آن روزهای آبی و باران و آبشار!


 


 


امشب به نام نامی آن روزهای پاک
ژرفای عشق را به تو تسلیم می کنم



دریای پر تلاطم فریاد خویش را
بر ساحل سکوت تو تقسیم می کنم!


 



در دفتر حساب خود امشب نوشته ام
ای لحظه های من به توان حضور تو



وقتی کتاب فاصله ها بسته می شود
زیباست جمع خواهش من با غرور تو!!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 18:52
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

شعر یعنی با تو تا تنـــــــــها شدن


شعر یعنی پشـــــت غم رسوا شدن


شعر یعنی التـــــــــــهاب لحظه ها


شعر یعنی خنده ها و گریـــــــه ها


شعر یعنی یک سفر تا نیســــــــتی


شعر یعنی پای من می ایســــتی ؟


شعر یـعنی واژه واژه انتظــــــــار


شعر یعنی حرف حــق در اوج دار


شعر یعنی یک نفس تنها شـــــــدن


شعر یعنی این دو من را مــا شدن


شعر یعنی گــریه و فریادهـــــــــا


شعر یعنی خیزشـــــی در یادهــــا


شعر یعنی طعم شیرین نفــــــــــس


شعر یعنی پر کشیدن از قفــــــــس


شعر یعنــــی یادگار خســـــــتگی


شعر یعنی آخـر دل بستــــــــــگی


شعر یعنی خاطــــــــرات سوخته


شعر یعنی شـــــمع شب افروخته


شعر یعنــــی یک ورق دل واپسی


شعر یعنی هق هقــی در بی کسی


شعر یعنی ترس این نا گفــــته ها


شعر یعنی درد اینجا خـــــــفته ها


شعر یعنی تا شــــــــــقایق زندگی


شعر یعنی با خدا تا بنـــــــــــدگی


شعر یعنی تا نــــــــــهایت سادگی


شعر یعـــــــــــنی داغ یک دلدادگی


شعر یعنی یک غزل تا گفتــــــــگو


شعر یعــــــنی مردن اندر پیش رو


شعر یعنی ســـــــــــوزها و دردها


شعر یعنــــــــــی اشک و آه مردها


شعر یعنی یک امــــــــــــید گم شده


شعر یعنی شــــــــهره ی مردم شده

دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 18:21
+6
ساناز
ساناز

بـارون کـه می بـارد باز با تـرانـه یـا باز بی ترانه من عـاشـق تر گریه می کنم و رو به آسمان فریاد می زنم دوســتــت دارم !

دیدگاه  •   •   •  1392/09/13 - 17:07
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



هیس دختر ها فریاد نمیزنند!
هیس دخترها بلند نمیخندند!
هیس دخترها حقی ندارند!
هیس دخترها باید آرام زندگی کنند!
هیس دخترها باید درد را تحمل کنند!

هیس دخترها باید بسوزندو بسازند!
هیس دخترها باید ظلم و حرف زور را قبول کنند!
"فقط به جرم دختر بودنشون!!"
هیس دخترها باید تحمل کنند و اعتراض نکنند
هیس دخترها حتی حق اینو ندارن که عکسشون روی اگهیه ترحیمشون چاپ بشه!
هیس دخترها باید آرام بمیرند!!


دیدگاه  •   •   •  1392/09/10 - 21:59
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چقدر دلم میخواهد کسی ارام به من بگوید :
بمیری ایشالله
و من فریاد بزنم
امین
دیدگاه  •   •   •  1392/09/10 - 20:30
+8
صفحات: 4 5 6 7 8 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ