یافتن پست: #فقط

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هیچوقت اونقدر شـــاخ نشو که فقط جنبه‌ی تزئینی پیدا کنی اونوقته که میبُرنت، آویزونت می‌کنن بالا طاقچه از ما گفتن بود
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 12:52
+5
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
طرف می ره انگلیس راننده تاکسی می شه ازش می پرسن سختت نیست فرمون سمت راسته؟ . می گه نه فقط بعضی وقتا حواسم نیس تف می کنم تو صورت مسافر بغلی!... {-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 11:28
+5
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
باشه.....

آدمیم که عمل میکنم......

فقط چند دیقه صبر کن.....

با مدرک ثابت میکنم......

برو تو خصوصیات......
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 02:25
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
{-19-}{-19-}{-19-}{-19-}
11 دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 01:05
+3
be to che???!!
be to che???!!


هميشه با خود فكر مي كردم


چه حادثه اي با ديدنت بر من اتفاق مي افتد...؟؟


اصلا" بايد چطور به تماشاي تو بنشينم؟


بايد نزديك شوم؟

يا مدتي از دور، تولد تو را در چشمان خود؛ سرشار از
تماشا شوم...؟


هميشه حس مي كردم


ديدن تو براي من حادثه اي بزرگ خواهد بود


و من طلوع تو را از پشت حادثه هاي بزرگ به تماشا خواهم نشست


و درست در زماني كه

همه چشم هاي مهاجم براي ربودن تو در خواب هستند


و خبر از زمان طلوع تو ندارند


من در همان لحظه؛
طلوع تو را شكار خواهم كرد.


اما اكنون...


همه جا خاموش است


چشم ها در خوابي عميق فرو رفته اند


فقط
صداي خدا در طبيعت بي انتهايش موج مي زند


و من تو را گم كرده ام..
. افســوس...
آخرین ویرایش توسط asalam در [1392/05/28 - 00:55]
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 00:53
+7
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا...
جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا
...
وقتی نگاه من به تو افتاد، سرنوشت
تصدیق گفته‌های «هِگِل» بود و ما دو تا...
روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای
سنگینی هوای هتل بود
و ما دو تا
افتاد روی میز ورق‌های سرنوشت فنجان و فال و بی‌بی و دِل بود
و ما دو تا
کم‌
کم زمانه داشت به هم می‌ رساندمان در کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو تا

تا آفتاب زد همه جا تار شد برام دنیا چه‌ قدر سرد و کسل بود و ما دو تا،
از خواب می‌پریم که این ماجرا فقط یک آرزوی مانده به دِل بود و ما دو تا...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/28 - 00:47
+6
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
شمام وقتی یه پرنده میشینه کنارتون تا یه چیزی بخوره مثل من خودتونو مهربون جلوه میدین تا نپره یا فقط من اینجوریم؟؟ {-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/05/27 - 18:35
+8
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
کاغذتم ، احساست رو روم بنویس ، عصبانیتت رو روی من خط خطی کن ، حتی اگه سردت شد بسوزونم تا گرم بشی ، فقط دورم ننداز .{-60-}{-60-}{-60-}
دیدگاه  •   •   •  1392/05/27 - 18:32
+5
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

پروانه به شمع بوسه زد و بال و پرش سوخت ، بیچاره از عشق فقط سوختن آموخت ، فرق من و پروانه در این است، پروانه پرش سوخت ولی من جگرم سوخت .


دیدگاه  •   •   •  1392/05/27 - 18:21
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

یک ماهی که از حوض بیرون پریده را تصور کن که میدونه آخر عمرشه ، بعد از تلاش بسیار آروم میشه ، فقط به فکر نیازشه ، من همون اندازه به تو نیاز دارم .


دیدگاه  •   •   •  1392/05/27 - 18:12
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ