یافتن پست: #فقط

saqar
saqar

بارالها
"زخم"ها، "رحم"میخواهند
فقط این دو نقطه را بردار...



1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 17:56
+8
ساناز
ساناز

خودمو نگرفتیم ،فقط از بعضی حیوانات فاصله گرفتیم !!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 17:06
+4
saqar
saqar
در CARLO

بعضی آدمها حرفهایی می زنند که شنونده دوست دارد بشنود، حتی اگر آن حرفها دروغ و نادرست باشد. مردم اسم این آدمها را گذاشته اند " با سیاست". ولی من اسمشان را گذاشته ام " آدمهای کثیف".


بعضی آدمها همیشه راست می گویند و صداقت از خشنودی طرف مقابل برایشان مهم تر است. مردم به این آدمها می گویند" ساده" . ولی من اسمشان را گذاشته ام " آدمهای سالم".


در اینجا که ما زندگی میکنیم "آدمهای سالم" چندی است که کمرنگ شده اند و نقش "آدمهای کثیف" روز به روز پر رنگ تر می شود، شاید دلیلش خود ما باشیم. شاید چون راه را اشتباه گرفته ایم.


 بعضی آدمها باران را احساس می کنند بقیه فقط خیس می شوند...

دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 16:31
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
پیرزنه باهویج از عقبوجلوباخودش حال میکرده.یهوعذاب وجدان میگیره میگه: خدایاخودت شاهدی که من دندون ندارم فقط میخوام ویتامینش جذب بشه {-33-}{-59-}
4 دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 16:30
+2
-2
saqar
saqar
در CARLO

 ضمن قبولی طاعات و عبادات ...


متاسفم واسه پسرایی که شب قدر, تو حیاط امامزاده و سرمزار شهدا هم پیس  پیس کردن و تیکه انداختنو ول نمی کنن و هم چنین متاسفم واسه دخترایی که این مراسماتو با عروسی اشتباه می گیرن! متاسفم واسه مردمی که میان احیا می گیرن و حیاط امامزاده رو پر می کنن از ظرف یه بار مصرف و روزنامه هایی که روشون نشستن, درسته ما تو جهان سوم به دنیا اومدیم ولی حداقل می تونیم سعی کنیم که جهان سومی نباشیم به قول دکتر شریعتی" روستایی بودن عیب نیست, روستایی ماندن عیب است" مردم ما فقط بلدن غر بزنن همین!


متاسفم واسه این برادرامون(!!) که اینجور شبا کلی تریپ برمیدارن و بی سیم می گیرن دستشون و هی از اینور میرن اونور و از اونور میان اینور و وقتی مراسم تموم شد و یکی مثل من داره آشغالای تو حیاط رو جمع می کنه به طرز چندش آوری وراندازش می کنن و بهش تیکه میندازن , متاسفم واسه خودم که اینا باید از من و امثال من مراقبت کنن, متاسفم واسه حاجیایی که به عشق حوری بهشتی تسبیح می زنن, متاسفم واسه احمقایی که به زنشون به چشم اموالشون نگاه می کنن و اسم حسادتشونو میذارن غیرت!


متاسفم واسه دخترایی که اجازه میدن فروشنده ها باهاشون لاس خشکه بزنن و اسم این رفتارشونم میذارن روشن فکری و  high class بودن, متاسفم واسه پسرایی که به اندازه یه ارزن هم اختیارشون دستشون نیست و متاسفم که هممون همه ی این چیزارو می بینیم و کاری نمی تونیم بکنیم
3 دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 15:49
+12
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

اکبرپور: رقابت در پست‌های مختلف به نفع ماست/ امسال بازی‌های استقلال پُر از تماشاگر است




ادامه مطلب در دیدگاه


 

1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 15:40
+3
saman
saman
در CARLO



رفتم دستشویی پارک. تا تو دستشویی نشستم از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت:

سلام حالت خوبه؟


من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم:


حالم خیلی خیلی توپه.


بعدش اون آقاهه پرسید:


خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟


با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم، برای همین گفتم؛


اُه من هم مثل خودت فقط داشتم از این جا رد می شدم...


وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور می شه، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم:


من می‌تونم بیام طرفای تو؟


آره سؤال یه کمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم:


نه، الآن یه کم سرم شلوغه!


یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت:


ببین، من بعداً باهات تماس می گیرم. یه احمقی از دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب می ده!



دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 13:08
+4
saman
saman
در CARLO
یادمه اولین بار که رفتم بانک برای چک پاس کردن سعی کرده بودم که همه جوانب رو در نظر بگیرم.شناسنامه و کارت ملی و گواهینامه و .... برده بودم و همچنین از این و اون سوال کرده بودم که باید چکار کنم.
یادمه اون روز بانک هم خیلی شلوغ بود.نوبت من که شد چکو دادم به یارو که برام نقدش کنه.بعد گفت کارت شناسایی،که منم دادمش.بعد گفت آقا چرا چکتو پشت نویسی نکردی؟؟
منم که منظورشو نمیفهمیدم گفتم یعنی چکار کنم؟
اونم گفت مشخصاتتو پشتش بنویس.منم تو اون شلوغی ازش گرفتم تا بنویسم.البته برگ چک تا شده بود و منم همونطوری ازش گرفتم و نگاهی به اون قسمت تا شدش نکردم .عینا اینطوری نوشتم:
نام: سامان
نام خانوادگی:فخارس
تاریخ تولد:25/03/71
.
.
.
.
بعد با خیال راحت دادم به یارو
یکدفعه برگشت بهم گفت اینا چیه نوشتی؟این طرف چک جای عنوان و نام و نام خانوادگی هست شما باید فقط اینارو پر میکردی
بعد یه یارویی از پشت سرم به مسئول بانک گفت مگه چطوری نوشته؟میشه ببینم؟اون نامرد هم برگ چک رو گرفت بالا...تا ته صف همه خندیدن
دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 12:55
+3
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
مـردهــا سکوت نميکنن...!
فقط داد ميزنن....
نميتونن وقتی که ناراحت هستن گريه کنن و بهونه بگيرن...!
فقط داد ميزنن...!
اونا نميتونن به تو بگن من رو بغل کن تا آروم شم...!
فقط داد ميزنن...!
نميتونن بگن دلشون ميخواد تو آغوش تو گريه کنن...!
فقط داد ميزنن...!
ممکنه خيلی تو رو دوست داشته باشن...!
اما نميتونن صداشونُ مثِ دختربچه ها کنن
و جيغ بزنن و بگن عاشقتم....
فقـــــــــــط داد ميزنن...!
اون همه اينـا رو قورت ميده که بگه يه مـــَـرده...!
يه آدمِ محکم که ميتونه تکيه گاهت باشه...!
اما تو نگاه به قوي بودنش نکن...!
چون فقط داد ميزنه...!
از دادش دلگير نشو...!
تو قلبش يه بچه زندگي ميکنه...!
که پاکتر و رويايی تر از هر زنيه...!
گاهي دلش اونقدر ميگيره که فقط...!
داد ميـــــــــــــــزنه...
خان دایی
1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 12:40
+9
saman
saman
در CARLO




نه میگم لایک کنی نه میگم باز نشر کنی

چون امکان نداره ببینی و ناخوداگاه لایک کنی

فقط میخوام چند لحظه نگاش کنی

بعضیامون که هر لحظه ناشکری میکنیم

بعضیامون که تا یه سرما خوردگی میاد سراغت کلی آه ناله میکنی

این صحنه رو ببین

اُمید به زندگی کردن تو چشماش میبینی؟؟؟

بگو خدایا شکرت
دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 12:36
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ