یافتن پست: #فکر

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
یک رعیت زاده سلطانی بشد

همچو سلطانش مسلمانی نشد

گاه گاهی وقت خلوت می گزید

پوستین کهنه بر تن می کشید

جبه و دستار از سر می گرفت

کار دهقانی خود سر می گرفت

چوبدستی دست و زاد مختصر

فکر مردن داشت دایم مختصر

سرسرای قصر می گشت و طی بکرد

مثل چوپانان به خود هی هی بکرد

روزی آمد ناگهان از خادمین

دید سلطان در لباس اینچنین

گفت شاها از چه دهقانی کنی

با چنین دولت تو چوپانی کنی

داد پاسخ آن شه عادل ورا

گرچه سلطانم کنم شکر خدا

داد بر من مکنت و مال و مقام

ملک و کشور درگه و تخت و مقام

گاه گاهی میکنم بر جامه ام

پوستین و آن لباس کهنه ام

تا فراموشم نسازد اهرمن

وضع چوپانی و دهقانی من

هرکه در مکنت به زیر افکند سر

رزق افزون گیرد و افسر به سر

پند گیر عابد تو از صاحبقران

از مرام و رسم سلطان و شبان
دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 11:10
+5
saman
saman
در CARLO

بی تو نمی­تونم تو خونه بشینم،


وقتی بیرونم فقط به فکر اینم که زود بیام خونه،


آخه من با تو خیلی راحتم


شلوار کردی!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 10:21
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
ساعتها زیر دوش می نشینی به کاشی های حمام خیره می شوی

 غذایت را سرد می خوری

 ناهار ها نصفه شب ، صبحانه را شام!

 لباسهایت دیگر به تو نمی آیند ، همه را قیچی می زنی!

 ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی!

 شبها علامت سوالهای فکرت را می شمری تا خوابت ببرد!

تنهائی از تو آدمی میسازد که دیگر شبیه آدم نیست…

 =====ஜ۩۞۩ஜ===== 

2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 01:07
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
حالا تو هی بیا و بگو
 زن باید سنگین و رنگین باشد
 باید بیایند و منتت را بکشند
 اما من می گویم
 … … زن اگر زن باشد
 باید بشود روی عاشقیش حساب کرد
 که عاشقی کردن بلد باشد
 که جانزند، جا نماند، جا نگذارد
 و هی فکر نکند به یاوه هایی که عمری در گوشش خواندند
 من می گویم
 زن اگر زن باشد
 از دوستت دارم گفتن ها نمی ترسد..

دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 01:00
+4
saman
saman
در CARLO
واقعیتی درباره پسران :
ممکن است تمام روز سرو گوششان بجنبد ،
اما قبل از خواب ؛ همیشه به دختری که
واقعا دوستش دارند فکر میکنند !

واقعیتی درباره دختران:
ممکن است تعداد زیادی طرفدار داشته باشند ،
اما قلبشان ؛ فقط متعلق به یک نفر خاص است ... !!!
آخرین ویرایش توسط saman در [1392/05/13 - 17:40]
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 17:40
+2
saman
saman
به بابام میگم اگه من یه روز سکته مغزی کردم، اعضا ی بدنم و اهدا کنین
برگشته میگه برو بابا تو مغزت کجا بود که بخواد سکته هم بکنه
به فکر یه راه دیگه باش:| 
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 16:52
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دنیای ما اندازه هم نیست من عاشق بارون و گیتارم..........

من روزها تا ظهر میخوابم من هر شبو تا صبح بیدارم...........

دنیای ما اندازه هم نیست من خیلی وقتا ساکتم سردم..........

وقتی که میرم تو خودم شاید پاییزسال بعد

برگردم!!!!!!!!!!!!!.............

دنیای ما اندازه هم نیست میبوسمت اما نمی مونم............

تو دایم از آینده میپرسی من حال فردامم نمیدونم........

تو فکر یک آغوش محکم باش آغوش این دیوونه محکم نیست..............

صد بار گفتم باز یادت رفت "دنیای ما اندازه هم نیست"...............
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 15:48
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیگه وقتش رسیده مخاطب خاصم رو بهتون معرفی کنم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
من؟!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
مخاطب خاص؟!

برو خجالت بکش
یه نگا به چهره پاک و معصومم بکن
به من میخوره آخه!
درسته کشته مرده خیلی دارم و کلی بهم پیشنهاد دوستی میدن
اما دیگه...
برو شرم کن
فکر اون دنیاتم بکن
به دختر مردم تهمت نزن
برو
2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 15:40
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺍﺯ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﮔﺸﻨﻢ ﺧﻮﻧﻪ !
ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﮕﻢ : ﺑﺎﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ!!
ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻣﯿﮕﻪ : ﮐﯽ ﺭﻓﺘﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﻻ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ!
ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﯼ !!!! :|

ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﻭﺍﺳﺸﻮﻥ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ :|
ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻢ ﮐﻢ ﯾﻘﯿﻦ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﭽﻪ ﺳﺮ ﺭﺍﻫﯿﻢ :|
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 15:34
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به ســــــلامتی اون پسری که
به عشــــــقش گفت :
اگه یه روز کنار یه دختری غیر تو خوابیـــــدم ....
.
.
.
.
.
.
.
.
اون دختر همون دوست مو بلوندته که با هم کلاس زبان میرید !

چیه فکر کردین منظورش دخترشونه ؟!!
سیكتیر بابا اینجا از این سوسول بازیا نداریم =))))))
1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 15:32
+2
-1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ