یافتن پست: #قدم

alireza
alireza
زیر باران قدم میزنمو فکر میکنم تا شاید فرق اشکم با باران معلوم نباشد
دیدگاه  •   •   •  1392/08/24 - 11:21
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


باتو قدم زدن را آنقدر دوس دارم که بجای خانه.... برای عشقمان جاده خواهم ساخت! {-41-}


دیدگاه  •   •   •  1392/08/24 - 00:07
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آدم است دیگر!

گاهی دل‌ش هوای باران می‌کند،

غافل از آن ‌که ساعت‌هاست دارد زیر باران قدم می‌زند...
دیدگاه  •   •   •  1392/08/22 - 17:29
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



کاش می دانستی چقدر دلم بهانه ی تو رو میگیره هر روز

کاش می دانستی چقدر دلم هوای با تو بودن کرده

کاش می دانستی چقدر دلم از این روزهای سرد بی تو بودن گرفته

کاش می دانستی چقدر دلم برای ضرب آهنگ قدمهایت

گرمی نفسهایت ، مهربانی صدایت تنگ شده

کاش می دانستی چقدر دلواپس تو ام

کاش می دانستی چقدر تنهام ، چقدر خسته ام

و چقدر به حضور سبزت محتاجم

و همیشه از خودم می پرسم این همه که من به تو فکر می کنم

تو هم به من فکر می کنی؟





دیدگاه  •   •   •  1392/08/21 - 22:58
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



حتی اگر خدا عقدمان را ببندد
داغی لبت، جهنم من است
حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند
هم آغوشی با تو، هم خوابگی چرک آلودی ست
حتی اگر خانه ی خدا خوابگاهمان باشد...
فرزندمان، حرام نطفه ترین کودک زمین است
حتی اگر تو مریم باشی و من روح القدس
خاتون من
حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم،
یک بوسه
یک نگاه حتی حرامم باد
اگر تو عاشق من نباشی...

احمد شاملو


دیدگاه  •   •   •  1392/08/21 - 18:29
+6
*elnaz* *
*elnaz* *
باران که میبارد ...باید آغوشی باشد ... پنجره ای نیمه باز ... موسیقی و مشروب... بوی خاک ...سرمای هوا ... باران که میبارد باید کسی باشد ...از جنسِ تو ... قدم های آهسته ...محو یکدیگر ...


دیدگاه  •   •   •  1392/08/20 - 21:02
+7
AmirAli
AmirAli
سهم من از دنیا نداشتن است…
تنها قدم زدن و فکر کردن به کسی که هیچوقت نبود…

دیدگاه  •   •   •  1392/08/19 - 21:13
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

دلگیر که می شوی دوست دارم تمام جاده ها چالوس من باشند ! مسیرت را به گردنم بیندازند ... تا بی آنکه از کوله ات، قدم به قدم برایم نشانی بیفتد ادامه ات دهم من، رد پایت را از سر راه نیاورده ام ! که با پاشنه هر سیندرلایی پایکوبی کنم من تو را با تمام بی کسی ام کشف کرده ام وقتی که چشم هایت نگهبان ِرشوه نگیر و خواب آلود ناشناخته هایت بود تو را دزدیدم از تقدیر و پیش خدا انکار کردم داشتنت را تا به بهانه ی عدالت خنده هایت را به مساوات تقسیم نکند ...
دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 17:03
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﭘﺎﺭﮎ ﻗﺪﻡ ﻣﯿﺰﺩﻡ
ﮐﻪ ﯾﻪ ﺯﻧﯽ ﺑﺎ ﺳﮕﺶ ﺍﺯ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭ اومد ، ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺳﮕﺶ ﮔﻔﺖ:
ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺑﺮﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺰﺍﺭﻋﻤﻮ ﺭﺩ ﺷﻪ !
ﺍﻟﺎﻥ ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪﻡ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻋﺰﺕ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﯾﺎ ﺑﻬﻢ ﻓﺤﺶ ﺩﺍﺩ
دیدگاه  •   •   •  1392/08/18 - 14:35
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خدا گوید : تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
شروع کن ، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/08/16 - 18:44
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ