یافتن پست: #قدم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

الان دقیقا چی تنِته چیست..!!؟؟

مقدمه ای برای شروع حرف های خاک بر سری...

جواب هم امکان نداره جز این باشه:

تاپ و شلوارک :|

خخخخخخخخخخخخخخخخخخ

دیدگاه  •   •   •  1392/08/7 - 19:55
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
در سالن شلوغ قدم میزد ، در نگاهش فریادها نهفته بود و هر لحظه آماده نبرد بود ، گاهی فکر خودکوشی به سرش میزد
.
.
.
.
.
کسی که در عروسی نوشابه برایش نمانده بود
دیدگاه  •   •   •  1392/08/7 - 18:39
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
او رفت و انتظارش باقیست
پشت قدمش عبور اشکم جاریست
ای کاش بداند که پس از او عمری
در خلوت من همیشه جایش خالیست
@aram
@NEGAR1992
دیدگاه  •   •   •  1392/08/7 - 18:07
+2
Sanaz Arzani
Sanaz Arzani
هنوز به دیدار خدا می روند ... خدایی که در یک مکعب سنگی خود را حبس کرده !!

 

خدا همین جاست ، نیازی به سفر نیست !

 

خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند ،خدا در دستان مردی است که نابینایی رااز خیابان رد می کتد ،

 

خدا در اتومبیل پسری است که مادر پیرش را هر هفته برای درمان به بیمارستان می برد ،

 

خدا در جمله ی " عجب شانسی آوردم"است !!

 

خدا خیلی وقت است که اسباب کشی کرده و آمده نزدیک من و تو!!

 

خدا کنار کودکی است که می خواهداز فروشگاه شکلات بدزد !!

 

خدا کنارساعت کوک شده ی توست، که می گذارد 5 دقیقه بیشتر بخوابی!!

 

از انسانهای این دنیا فقط خاطراتشان باقی می ماند و یک عکس با روبان مشکی ، از تولدت تا آن روبان مشکی ، چقدر خدا را دیدی ؟!

 

خدا را 7 بار دور زدی یا زیر باران کنارش قدم زدی ؟

 

خدا همین جاست ، نه فقط در عربستان!

 

خدا زبان مادری تو را می فهمد ، نه فقط عربی را !.......... خدایا دوستت دارم...!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/3 - 11:24
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



می خواهم دوستت داشته باشم
فراتر از هر وهم و خیال
بی هیچ ترسی
برای یک روز یک ساعت
زمان مهم نیست
درگیر ابدیت نیستم
دارم دنبال واژه ای می گردم
تا تو را صدا بزنم
واژه ای اندازه ی اشتیاقم به تو
واژه ای که حجم شورم را تاب بیاورد
نه اصلن بگذار با سکوت بگویم
شاید واژه ها توان گفتن ندارند....
مهم نیست ...
وقتی در هر دم و بازدمم تکرار می شوی
می خواهم
با تو بخندم
با تو بنویسم
با تو بخوابم
با تو بیدار شوم
با تو قدم بزنم
بگذار تمام خود م را با تو درمیان بگذارم....
تو بی تردید معبد تمام نیایش های منی...





دیدگاه  •   •   •  1392/08/2 - 21:55
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وقتی بچه بودم زنگ یه خونه رو که میزدم در نمیرفتم، وامیستادم تا صاحبخونه در رو باز کنه بعد قدم زنان از جلوش رد میشدم!
اونم محاسبه میکرد با خودش میگفت کسی که زنگ رو زده الان رسیده سر کوچه پس این نیست!
از همون طفولیت علم فیزیکم خوب بود
دیدگاه  •   •   •  1392/08/2 - 20:00
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



بعضی از آدمها مثل یه آپارتمانن
مُبله،شیک،راحت
اما دوروز كه توش می شینی دلت تا سرحد مرگ میگیره!

بعضی ها مثل یه قلعه؛خودت رو می كُشی تابری توش بعد می بینی اون توو هیچی نیست جُز چندتا سنگ كهنه و رنگ و رو رفته!

اما..بعضی ها مثل دیوارِ قدیمیِ یه باغ..
میری توو و مُدام قدم میزنی،نگاه می كنی،عطرهارو بو می كشی،رنگ هارو تماشا می كنی،میری و میری...آخری دركار نیست.به دیوار که رسیدی،بن بستی نیست. میتونی دور باغ بگردی و..

چه آرامشی داره همنفس بودن باکسی که عمق سینه ش،سرشارِ از عطر گلهای سُرخه و بهارِ نارنج.. .





دیدگاه  •   •   •  1392/07/30 - 19:08
+4
✸ Aram ♑ الهه تَــــלּـــهاے ✸
✸ Aram ♑ الهه تَــــלּـــهاے ✸
@SobhaN






بي تو هم مي شود زندگي کرد


قدم زد،چاي خورد،فيلم ديد،سفر کرد


فقط


بي تو نمي شود به خواب رفت...




دیدگاه  •   •   •  1392/07/30 - 11:58
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

غم انگیز است پاییز و غم انگیزتر وقتی تو باشی و من برگ ها را با خیالت تنها قدم بزنم


دیدگاه  •   •   •  1392/07/29 - 19:26
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به نجوایی صدایم کن.
بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان،
رهایت من نخواهم کرد.
دیدگاه  •   •   •  1392/07/29 - 18:58
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ