یافتن پست: #قدم

*elnaz* *
*elnaz* *
پاکتهای سیگار خالی آل استار خط خطی شــده آهنگ های شاهین با صـدای بلند ورق هــای پاره پوره قهــوه با طعم پفک نمکی قدم زدن زیــر بارون دوش آب سرد همه ی این کارها رو کردم تــا از یادم بـری اما..............


دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 23:58
+7
*elnaz* *
*elnaz* *
#زن رو باید بغل کرد و بی دلیل بوسش کرد حتی وقتی آرایش نداره موهای دست و پاش یه کم درومده دو روز وقت نکرده ابروهاشو برداره موهایش چرب و ژولیده س رنگ ناخن هاش پریده پیراهن سفیدت رو پوشیده و خودشو گوله کرده تو تخت....تو جای خالی تو که هنوز گرمای تنتو داره
که سرشو فرو کرده تو بالشتت
که بوی تنتو نه ادکلنت ، بوی تنتو با لذت
با هر نفسش بکشه توی ریه هاش
این زن رو باید بغل کرد و تو بغل نگه داشت

نگه داشت و بی مقدمه بوسید

نگه داشت و عطر تنش را بویید.........................


دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 23:22
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تنهاییـ ـ را دوستـ ـ ـ ـ دارمـ ـ
دیگـ ـر میخواهم تنها بمانم
دیگـ ـر میخواهم دستانمـ در زمستانـ یخـ بزنند و از گرمایـ دستـ کسیـ گرما نگیرد

دیگـ ـر میخاهم در پاییز تنهایی قدم بزنمـ و خشـ خشـ برگـ هارو زیـر پاهامـ حس کنمـ

دیگـ ـر به جای کسـی، به تنهاییـ عشق می ورزم

آخه دلگیرمـ از باهم بودن هاییـ که همهـ شون دوبارهـ ادمـ رو تنها میکنهـ ـ ـ

وجز غم چیـ ـزی برامـون نمـیزارهـ ـ ـ ـ ـ
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 21:48
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من چشمانم را دوست دارم
چون که
تو را می بینند

من صدایم را دوست دارم
چون که
نام تورا نجوا می کند

من دستانم را دوست دارم
چون که
تو را لمس میکنند

من پاهایم را دوست دارم
چون که
با تو قدم میزنند

من خودم را دوست دارم
چون که
عاشق تو هستم

من تو را دوست دارم
چون که
تو تمام منی ...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 21:41
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ای حسّ و حال نو!
با من قدم بزن
در ذهن کوچکم
این کهنه‌های تازه‌نما را
به‌هم بزن
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 20:21
+2
saman
saman
ما ترجمان دردیم

در سرزمینی دیرپای


به قدمت تاریخ


با اسراری دیریاب


لگدکوب سواران روم و ترک و عرب و مغول


اما نه مغلوب


که چیرۀ اعصار ماییم


جویبارهای خُرد


در دل اقیانوس فنا شدند


در خاکی که


تمامی تاریخ را ایستادگی کرده ست


حتی مردن ما هم باید ایستاده باشد


نام ما مرگ را جواب کرده است.


دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 10:54
+3
saman
saman

گناه نکرده تعزیر می شوم


حال آنکه تو


با هزار شیشۀ شراب در چشمانت


آزادانه در شهر قدم می زنی!

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 10:31
+2
saman
saman

سکوت...


ماه...


و مردمک سیاه چشمان شب


در خیالم قدم می زنی


و کتانی هایت بوی آسمان می گیرند.

دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 10:15
+1
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

گرچه راه صعب است ، اما تو به صعود ادامه بده ، شاید قله در یک قدمی تو باشد .


دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 00:02
+3
saman
saman
درون واژۀ این دل

اگرچه در ظاهر جز دو حرف کوچک نیست



هزار حرف و صداست



هزار آه نگفته



هزار راز نهفته



هزار راه نرفته



به ژرفناکی تاریخ



به وسع قدمت اجداد



خروش و ولوله برپاست



چه فکرهای نکرده



چه خواب های ندیده



چه رنگ های پریده



امیدهای بریده



درون واژۀ این دل



همین صراحی کوچک



چو آب در دل شیشه



عیان و ناپیداست.


دیدگاه  •   •   •  1392/06/6 - 15:33
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ