یافتن پست: #قدم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به دنبال همراه اول نیستم ..!

این روزها اولِ راه ، همه همراهند...

این روزها باید دنبال همراهِ آخر گشت ،

همراه تا آخرین قدم... !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/5 - 20:29
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من اینجا بس دلم تنگ است !

و هر سازی که می بینم

بد آهنگ است

بیا ره توشه برداریم

قدم در راه بی‌برگشت بگذاریم

ببینیم آسمان هر کجا

آیا همین رنگ است ؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/4 - 17:55
+6
nanaz
nanaz
و همیشه هم رفتن قصه ی بدی نیست....!!!
گاهی میروی وبا رفتنت چشم های پر نفرتی را پر از اشک میکنی....!!
سال هاست که صدای قدم هایم رفتنی ست....
چه طولانی شده اند این سال ها...!!
چه سال های شلوغی......!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/4 - 01:59
+6
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
دوستت دارم، حتی اگر قرار باشد شبی بی چراغ، در حسرت یافتنت تمام پس کوچه ها را زیر باران، قدم بزنم ...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/4 - 00:56
+3
be to che???!!
be to che???!!

اولين روز باراني را به خاطر داري؟
غافلگير شديم
چتر نداشتيم
خنديديم
دويديم
و به شالاپ شلوپ‌هاي گل آلود عشق ورزيديم.

دومين روز باراني چطور؟


پيش‌بيني‌اش را كرده بودي
چتر آورده بودي
من غافلگير شدم
سعي مي‌كردي من خيس نشوم
و شانه سمت چپ تو كاملاً خيس بود

سومين روز چطور؟


گفتي سرت درد ميكند
حوصله نداشتي سرما بخوري
چتر را كاملاً بالاي سر خودت گرفتي
و شانه راست من كاملا خيس شد

و چند روز پيش را چطور؟


به خاطر داري؟
كه با يك چتر اضافه آمدي
و مجبور بوديم براي اينكه پين‌هاي چتر توي چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برويم

فردا ديگر براي قدم زدن نمي‌آيم

.
تنها برو!

 
دیدگاه  •   •   •  1392/06/2 - 18:13
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
متاسفانه یه کاسه آش رشته بلاخره تموم میشه...هرچقدم میخوای یواش بخورشاینا سختیای زندگیه ها<img src=(" title=":((" />
دیدگاه  •   •   •  1392/06/2 - 18:09
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
سلام

گم شدم در خود نمی دانم کجا پیدا شدم

شبنمی بودم ز دریا غرقه در دریا شدم

سایه ای بودم از اول بر زمین افتاده خوار

راست کان خورشید پیدا گشت نا پیدا شدم

ز آمدن بس بی نشان و وز شدن بس بی خبر

گوییا یک دم برآمد کامدم من یا شدم

نه، مپرس از من،زیرا که چون پروانه ای

در فروغ شمع روی دوست ناپروا شدم

در ره عشقش قدم در نه، اگر با دانشی

لاجرم در عشق هم نادان وهم دانا شدم

چون همه تن دیده می بایست بود و کور گشت

این عجایب بین که چون بینای نا بینا شدم

خاک بر فرقم اگر یک ذره دارم آگهی

تا کجاست آنجا که من سر گشته دل آنجا شدم

چون دل عطار بیرون دیدم از هر دو جهان

من ز تاثیر دل او بیدل و شیدا شدم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 21:22
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
من به خدا که ازخداغیرخدانمی خواهم

درددلم دوا بودازتودوا نمی خواهم

ساکن خلوت دلم بردرگل چرا روم

شاه جهان جان منم نان چوگدا نمی خواهم

برسردارعشق اوتا که قدم نهاده ام

دیرفنا گذاشتم داربقا نمی خواهم

روضه تراوحورهم نارتراونورهم

من به خداکه راضیم جزکه رضا نمی خواهم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 18:18
+4
xroyal54
xroyal54
به عشق در یک نگاه اعتقاد ندارم ، اما به اینکه یه نفر ، در یک لحظه از چشمت بیافتد شدیدا معتقدم !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 17:24
+8
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
با تو قدم زدن را آنقدر دوست دارم که به جای خانه برای عشقمان جاده خواهم ساخت .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 19:03
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ