ﻟﺤﻈﻪ ﺍﻯ ﻣﻜﺲ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻃﻨﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﻴﺪ.
ﺩﺍﺩﺳﺘﺎﻥ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﻯ ﺑﻮﺩ؟؟
ﺯﻧﺪﺍﻧﻰ ﮔﻔﺖ ﺳﻼﻣﺘﻰ ﻃﻨﺎﺏ ﻛﻪ ﻧﻤﻴﺰﺍﺭﻩ ﺯﻣﻴﻦ
ﺑﻴﻔﺘﻢ !!
ﺍﻣﺎ ﺍﺩﻣﺎ ﺑﺪ ﺟﻮﺭﻯ ﺯﻣﻴﻨﻢ ﺯﺩﻥ !!!
آن روزها که پنجره ام رو به صبح بود
می شد به سایه های نگاه تو دل سپرد
می شد محیط خاطره ها را حساب کرد
می شد خطوط چهره احساس را شمرد!
آن روزها که زیر نفسهای آفتاب
خواب از سر لبان شب آلود می پرید
وقتی عبور ثانیه ها سرد سرد بود
من در تو ضرب می شد و آتش می آفرید!
مجذور اشتیاق سلامی دوباره بود
جذر بهار و آئینه می شد بلوغ مرگ
می شد برای صورت گل مخرجی نوشت
کسر همیشه ساده نمی شد به دست مرگ!
در خشکسال دل به توان می رسید اشک
جمع شب و ستاره جوابش طلوع بود
راهی شدن به سمت صدای رسای عشق
منهای هر بهانه جوابش شروع بود!
آن روزهای خوب و شکوفائی و ظهور
آن روزهای رویش و تکثیر و انتشار
آن روزهای چشمه و خورشید و زندگی
آن روزهای آبی و باران و آبشار!
امشب به نام نامی آن روزهای پاک
ژرفای عشق را به تو تسلیم می کنم
دریای پر تلاطم فریاد خویش را
بر ساحل سکوت تو تقسیم می کنم!
در دفتر حساب خود امشب نوشته ام
ای لحظه های من به توان حضور تو
وقتی کتاب فاصله ها بسته می شود
زیباست جمع خواهش من با غرور تو!!
شعر یعنی با تو تا تنـــــــــها شدن
شعر یعنی پشـــــت غم رسوا شدن
شعر یعنی التـــــــــــهاب لحظه ها
شعر یعنی خنده ها و گریـــــــه ها
شعر یعنی یک سفر تا نیســــــــتی
شعر یعنی پای من می ایســــتی ؟
شعر یـعنی واژه واژه انتظــــــــار
شعر یعنی حرف حــق در اوج دار
شعر یعنی یک نفس تنها شـــــــدن
شعر یعنی این دو من را مــا شدن
شعر یعنی گــریه و فریادهـــــــــا
شعر یعنی خیزشـــــی در یادهــــا
شعر یعنی طعم شیرین نفــــــــــس
شعر یعنی پر کشیدن از قفــــــــس
شعر یعنــــی یادگار خســـــــتگی
شعر یعنی آخـر دل بستــــــــــگی
شعر یعنی خاطــــــــرات سوخته
شعر یعنی شـــــمع شب افروخته
شعر یعنــــی یک ورق دل واپسی
شعر یعنی هق هقــی در بی کسی
شعر یعنی ترس این نا گفــــته ها
شعر یعنی درد اینجا خـــــــفته ها
شعر یعنی تا شــــــــــقایق زندگی
شعر یعنی با خدا تا بنـــــــــــدگی
شعر یعنی تا نــــــــــهایت سادگی
شعر یعـــــــــــنی داغ یک دلدادگی
شعر یعنی یک غزل تا گفتــــــــگو
شعر یعــــــنی مردن اندر پیش رو
شعر یعنی ســـــــــــوزها و دردها
شعر یعنــــــــــی اشک و آه مردها
شعر یعنی یک امــــــــــــید گم شده
شعر یعنی شــــــــهره ی مردم شده
ترم یک بودم. مدیر گروهمون هممون رو جمع کردو خوش آمد گویی کردو آرزوی موفقیت کردو آخرش گفت حیف که دیر وارد این رشته شدیدوآینده شغلی خوبی ندارینو . . . واستون متاسفم
قیافه ما در اون لحظه ( @ % @ )
بیا همه مدیر گروه دارن ما هم مدیر گروه داریم.طرز حرف زدنش تو حلقم اگه دروغ بگم