یافتن پست: #لحظه

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

شاید فراموشت شدم شاید دلت تنگه برامشاید بیداری مثل من به فکر اون خاطره هامشاید تو هم شب که میشه میری به سمت جاده هابگو تو هم خسته شدی مثل من از فاصله هابا هر قدم برداشتنت فاصله بین مون نشستلحظه ای که بستی در و شنیدی قلب من شکست؟
یادت بیاد که من کی ام همون که میمیره براتهمونی که دل نداره برگی بیفته سر راهتنمیتونم دورت کنم لحظه ای از تو رویاهامتو مثل خالکوبی شدی تو تک تک خاطره هامازکی داری تو دور میشی ؟! از من که میمیرم براتاز منی که دل ندارم برگی بیفته سر راهتبگو من از کی بگیرم حتی یه بار سراغ تودارم حسودی میکنم به آیینه اتاق توکاش جای اون آیینه بودم هر روز تورو می دیدمت اگر که بالشت بودم هر لحظه میبوسیدمت

دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 00:25
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
دلم تنگ است، نميدانم ز تنهايي پناه آرم كدامين سوی .

پريشان حالم و بي تاب مي گريم و قلبم بي امان محتاج مهر توست .

نميدانی چه غمگين رهسپار لحظه های بی قرارم من به دنبال تو همچون كودكی هستم ومعصومانه می جويم پناه شانه هايت را كه شايد اندكی آرام گيرد دل.

دلم تنگ است وتنهايي به لب می آورد جانم بيا تا با تو گويم از هياهوی غريب دل كه بی پروا تلنگر ميزند بر من و می گويد به من نزديك نزديكی به دنبال تو ميگردم ، به سويت پيش می آيم ، چه شيرين است پر از احساس يك خوشبختی نابم ...

تا ابد من دوستت دارم .
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 00:19
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

آزمون خودشناسی:


این یكی از آزمونهای دلای لاما ( از كاهنان برجسته آنهاست فقط 4 سوال پاسخها روشنگر خواهند بود صادق باشید و پاسخها را پیشتر از جواب دادن نبینید تقلب نكنید آزمون خود شناسی قبل از آغاز آزمون یك آرزو كنید بترتیب به سوالات جواب دهید فقط 4 سوال پرسیده خواهد شد و اگر قبل از پاسخ ؛جوابها را ببینید آزمون بخوبی شما را هدایت نخواهد كرد به آرامی پیش بروید و حوصله بخرج دهید یك قلم و كاغذ آماده كنید در انتها به پاسخهای داده شده نیاز خواهید داشت.این یك پرسشنامه صادقانه است كه به شما چیزهایی درباره واقعیت درونتان خواهد گفت. به هر سوال فقط یك پاسخ بدهید اولین چیزی كه به ذهنتان خطور میكند بهترین است به یاد داشته باشید هیچ كس غیر از خودتان نباید پاسخها و نتایج را ببیند. سوال اول حیوانات زیر را بترتیب دلخواه مرتب كنید گاو، پلنگ، گوسفند ، اسب ، خوك سوال دوم درمورد هركدام كلمه ایی بنویسید كه آنرا تشریح كند سگ ، گربه، موش ، قهوه ، دریا سوال سوم درباره كسی فكر كنید كه برایتان مهم است و شما را میشناسد.و میتوانید او را به رنگی اختصاص دهید.پاسخ خود را دوبار تكرار نكنید . هر رنگ را فقط به یك نفر اختصاص دهید زرد ، پرتقالی ،قرمز ، سفید ، سبز سوال چهارم یك عدد بنویسید (از 0 تا 20) روزهفته مورد علاقه خود را بنویسید در انتها مطمئن هستید این پاسخها صحیح هستند باز هم مرور كنید تا مطمئن شوید قبل از خواندن جوابها آرزوی خود را تكرار كنید پاسخ ها


 1 گاو: پیشرواست پلنگ : غرور و افتخار است گوسفند : عشق است اسب : خانواده است خوك : پول است 2 توصیف شما از سگ شخصیت شماست توصیف گربه همان توصیف شریك شماست موش توصیف دشمن شماست قهوه نگاه شما به میل جنسی است دریا زندگی شخصی شما را نشان میدهد زرد: كسی كه هرگز فراموش نمیكنید نارنجی: كسی كه شما او را دوست واقعی میدانید قرمز: كسی كه شما او را واقعا دوست دارید سفید : روح دوم شما سبز :كسی كه در لحظات حساس زندگی او را بخاطر خواهید داشت 4 0-4 : زندگی شما بتدریج و آرای رشد خواهد كرد 5-9 : زندگی شما برابر علاقه شما رشد خواهد كرد 10-14:شما تا 3 هفته دیگر 5 واقعه غیر منتظره خواهید داشت 15به بالا زندگی شما با سرعت بسیاری رشد خواهد كرد و آرزوی شما محقق خواهد شد باید به تعداد عددی كه آرزو كرده اید این پیام را برای افراد بفرستید. و آرزوی شما در پایان روزی كه دوست داشتید برآورده میشود این آنچیزی است كه دلای لاما میگفت هزاران سال در لحظه ایی برای رسیدن به مفهوم جمله بالا بخوان و بیاندیش آنها معتقدند دلای لاما راست گوست و اگر كسی به این موضوع اعتقاد ندارد كافی است این پیام را به 5 نفر بدهد تا درستی آنرا درك كندچرا كه بزودی برایش یك اتفاق جالب و شگفت انگیز رخ خواهد داد تبتی ها عقیده دارند این پیام را نباید بدور انداخت. آنها عقیده دارند فرشته عجایب موسوم به مانترا از دستان دارنده این پیام پس از 96 ساعت بیرون خواهد آمد و یك موقعیت شگفت انگیز خواهید داشت
دیدگاه  •   •   •  1392/06/8 - 23:15
+4
roya
roya


شریک لحظاتم
آنقدر دوستت دارم که :
لحظه‌های بی تو بودن
خاطرات با تو بودن را مرور می‌کنم
و لحظه‌های با تو بودن
برای لحظه‌های بی تو بودن
خاطره می‌سازم
و این چنین است که تــو
چه باشی و چه نباشی :
شریـک تمــام لحـظات من هـسـتی







دیدگاه  •   •   •  1392/06/8 - 23:06
+4
sasan pool
sasan pool
همه آهنگ های این بابا مازیار فلاحی یک طرف این اهنگ هم یک طرفه دیگه

عاشقانه من میسازم یک کلبه ای از دلتنگی
مثل بارون من میبارم آرام آرام از دلتنگی

اشکای عاشقانه بدرقه ی وجودت
قربون اشک چشمات
برو خدا به همرات


تو بغض سرد بارون
منو به غم سپردی
قلبم میون دستات
برو خدا به همرات


مثل دریا خسته و غریبم
سر به دامان، سرد و بی نسیبم
مثل پرواز در یک آواز
در کوچه ای از دلتنگی
عاشقانه من میخوانم
هر لحظه را با دلتنگی از دلتنگی
عاشقانه من میگریم
آرام آرام از دلتنگی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/8 - 22:27
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

ای عشق جوانه کن بهار است هر شاخ کهن جوانه دار است شد غرق شکوفه سیب و دل نیز حوای همیشه بیقرار است سر سبزی نیم لحظه من سبزینه هفت سبزه زار است ای عشق شکفتنم بیاموز دل غنچه باغ انتظار است بیهوده مگوی کیست معشوق او چشم و چراغ روزگار است شهر تن و شهر جان ما را بسپار به او که شهریار است تا دیده بر او فتاد کاین کیست دل گفت که یار یار یار است ای عشق بدین مجال کوتاه زین بیش مرا چه اعتبار است برخیز و کمند خود رها کن دریاب که آخرین شکار است ای عشق بسوز هستیم را با یک نگهش که شعله وار است خاکستر من به راه او ریز بر گوی که بر منش گذار است بر گو که به دولت قدمهات از منت هر چه هست وارست

دیدگاه  •   •   •  1392/06/8 - 14:37
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

لحظه ی آبی عشق هنوز گوشم از گفتگوی بی گریه مان گرم بود !
از جایم بلند شدم ،
پنجره را باز کردم و دیدم زندگی هم هراز گاهی زیباست !
شنیدم که کلاغ دیوار نشین حیاط
چه صدای قشنگی دارد ! فهمیدم که بیهوده به جنون مجنون می خندیدم !
فهمیدم که عشق ، آسمان روشنی دارد ! روبه روی عکس سیاه و سفید تو ایستادم ،
دستهایم را به وسعت « دوستت می دارم !» باز کردم ،
و جهان را در آغوش گرفتم !

دیدگاه  •   •   •  1392/06/8 - 14:36
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
زندگی روشو برگردونده از منی که گیج و سرگردونم
منی که آرزوم بوده دنیاروحتی یه لحظه به عقب برگردونم
اونقد ِ خواستم و نتونستم که خسته شدم و خواستنی هام کم شد
خودم و کشتم از دنیا بهشت بسازم نمیدونم چی شد که جهنم شد
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 21:44
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ی ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻮ ﺩﺍﺭﻡ ۵ ﺳﺎﻟﺸﻪ. ی ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﭘﯿﺸﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻡ!!!!
ﻣﻦ :ﭼﯽ؟ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﯽ؟
ﻣﯿﮕﻪ ﯼ ﭘﺴﺮ ﺗﻮ ﻣﻬﺪﮐﻮﺩﮐﻤﻪ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﺷﺪﻡ. ﺑﯿﺎ ﺑﺎ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻦ ﮎ ﻣﺎ ﺑﻬﻢ ﺑﺮﺳﯿﻢ.
ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ﺏ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺑﮕﻢ ﯾﺎ ﻣﻨﻮ ﺑﮑﺸﻪ ﯾﺎ ﻋﺸﻘﻤﻮ.
ﺍﮔﻪ ﻧﮕﯽ ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﻢ ﭼﻮﻥ ﻣﯿﺨﺍﻡ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺑﺎﺷﻢ!!! من بدون اون یه لحظه هم دووم نمیارم :|
من :|
مهد کودم :|
دهه هشتاد :|
و بازم من :|
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 20:32
+2
.:SaRa:.
.:SaRa:.
خسته و مونده رسیدم خونه میگم سلام مامان غذا چی داریم ؟
مامانم با مهربانی بی سابقه ای میگه سلام عزیزم چند لحظه صبر کن الان نهارو حاضر میکنم …
با کمال تعجب میگم مامی مهربون شدی ؟؟؟!!!
میگه اه تویی ؟ فکر کردم مبیناست (آبجی کوچکم) ! کارد بخوره اون شکمت اول برس بعد نهار نهار کن ، از صبح تا الان پای گاز وایسادم … خلاصه یک قشقرقی به پا کرد که نگو و ننویس …
در مورد افق و سر راهی بودن با من حرف نزنید اعصاب ندارم !
آهنگ هم نمیخوام بدم بیرون اعصاب اون رو هم ندارم !
اصلن کلا اعصاب ندارم !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/7 - 12:22
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ