یافتن پست: #لحظه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
░▒▓█▇▅▃▂•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ♥●• ▂▃▅▇█▓▒░
░▒▓█▇▅▃▂زیبایی ات
░▒▓█▇▅▃▂دیکتاتوری است
░▒▓█▇▅▃▂که کلمات را در من به گلوله می بندد



░▒▓█▇▅▃▂هر لحظه
░▒▓█▇▅▃▂شعری در من شهید می شود.
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 20:01
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻋﺎﺷﻖ ﺍﻭﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﻡ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻫﻴﺠﺎﻥ ﺑﺮﺍﻡ ﻳﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﻭ ﺗﻌﺮﻳﻒ
ﻣﻴﻜﻨﻪ
ﺍﻧﻘﺪ ﻣﻴﻭﻥ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﺮﺩﻥ ﻣﻴﺨﻨﺪﻩ ﻛﻪ ﻣﻦ
ﻫﻴﭽﻲ ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﻢ
ﺟﺰ ﺻﺪﺍﻱ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻱ ﺷﻴﺮﻳﻨﺶ!
ﺻﺪﺍﻱ ﺧﻨﺪﻩ ﻱ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺩﻟﻨﻮﺍﺯﺗﺮﻳﻦ ﺻﺪﺍﻱ ﺩﻧﻴﺎﺱ
(خدا قسمتتون کنه.ما که ندیدیم)
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 19:51
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO
من هیچ نمی خواهم ...

تنها صدایت را می خواهم تا موسیقی سکوت لحظه هایم باشد

نگاهت را می خواهم تا روشنی چشم های خسته ام باشد

وجودت را می خواهم تا گرمای قندیل آغوشم باشد

خیالت را می خواهم تا خاطره لحظه های فراموشم باشد

دست هایت را می خواهم تا نوازشگر بی کسی اشک هایم باشد

و تنها خنده هایت را می خواهم تا مرهم کهنه زخم های زندگی ام باشد
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 19:46
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
همین خوبه که با اینکه سراغ از من نمیگیری
ولی تا حرف من میشه یه لحظه تو خودت میری
به جز تو همه میدونن واست این مرد می میره
واسه همین جداییت رو کسی جدی نمی گیره
همین خوبه که با اینکه چشاتو روی من بستی

تو چندتا خاطره با من هنوزم مشترک هستی
همین خوبه که آرومی و حس میکنی آزادی
که دست کم تو عکسامون هنوزم پیشم ایستادی
واسه من کافیه اینکه تو از من خاطره داری
به یادشون که می افتی واسه من وقت میذاری
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 18:45
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بابام: بده موبایلتو ببینم
من: بابا یه لحظه وایسا رمزشو بزنم
delete sms
delete video
delete picture
delete music
delete private
delete number
format memory card
من: بیا بابا من چیزی ندارم که ازتون مخفی کنم!
بابام: نه میدونم، من فقط میخواستم ساعتو ببینم!
من: |:
بابام: :))
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 18:38
+2
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
کاش میشد روی قلب سرنوشت / لحظه های با تو بودن را نوشت .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 13:55
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

رای تو می نویسم........
برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست...
برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست...
برای تویی که احساسم از آن وجود نازنین توست...
برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...
برای تویی که چشمانم همیشه به راه تو دوخته است...
برای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاک خود کردی...
برای تویی که وجودم را محو وجود نازنین خود کردی...
برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است ...
برای تویی که سـکوتـت سخت ترین شکنجه من است....
برای تویی که قلبت پـاک است...
برای تویی که در عشق ، قـلبت چه بی باک است...
برای تویی که عـشقت معنای بودنم است...
برای تویی که عـشقت معنای بودنم است...
برای تویی که غمهایت معنای سوختنم است...
برای تویی که آرزوهایت آرزویم است.....
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 22:40
+2
روشنا
روشنا
خدایا #من را ببخش #من آدم خوبی نبودم بهانه ام اینه که بر سر راهم یک آدم خوب نبود که #تو لحظه های بحرانی راهنمایی ام کنه و دستهام رو بگیره افسوسم اینه که خودم رو هم سر راه یک آدم #خوب قرار ندادم ... نه دنبالش #رفتم و نه دنبالم اومد ...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 19:02
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیدمش از دور که می رفت اشک سردی رو چشاش بود
اون نمیخواست بره اما زنجیر اجبار به پاش بود
می شنیدم هق هقش رو که می گفت تا فردا به درود
لحظه ها تلخ بود اما چشم من منتظرش بود
به سلامتی ای همه کس
میدونم که برمیگردی
میدونم دلت همینجاست از دلم سفر نکردی
خیلی زود رفت لب جاده اما من او نو میدیدم
خداحافظ گفتنش رو خیلی روشن می شنیدم ...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 17:13
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
باز هم لحظه ی تلخ رفتنت فرا رسید از تمام بودنت، چند غزل به ما رسید باز من ماندم و عشقی که اسیرش هستم عشق من معجزه ای بود که از خدا رسید!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 11:54
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ