یافتن پست: #ماشین

`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
به سلامتیه دختری که دوست پسرشو با یکی دیگه دید ,
نرفت داد و بیداد را بندازه ....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

رفت سوار ماشینش شد و جُفتشون رو زیر کرد ...
خیلی هم شیکو مجلسی.:d
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 18:12
+6
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
ﺟﺎﻟﺒﻪ ﭘﺴﺮﺍ ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻥ ؛
ﺑﻌﺪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﭼﻨﺪﺗﺎﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ
ﺗﺼﺎﺩﻓﯽ ﻭ ﭼﭗ ﮐﺮﺩﻩ ، ﺩﺍﺭﻥ ﻣﯽ ﺯﻧﻦ ﺗﻮ ﺳﺮ
ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻦ ﻭﺍﯼ ﺣﺎﻻ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ
ﭼﯽ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻢ ... !
ﻧﻪ ﺍﻭﻧﺎ ﺷﻤﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿﻦ، ﺍﻭﻧﺎ ﺗﻮﺭﯾﺴﺘﻦ ... !
(((;
ﺩﺧﺘﺮﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ ﺍﯾﻦ ﭘﺮﭼﻢ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺳﻨﮕﯿﻨﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻫﻢ ﮐﻤﮑﻢ
ﮐﻨﯿﺪ ((
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 17:29
+2
hosein
hosein
پسری دختر زیبایی رو تو خیابون دید.... شیفته اش شد .... چند ساعتی باهم تو خیابون قدم میزدند ...

که یهویه مازراتی جلوی پاشون ترمز کرد . . .

دختره به پسر گفت :

خوش گذشت اما من همیشه نمیتونم پیاده راه برم .... کار نداری؟!! بای ...!

دختره نشست تو ماشین

راننده بهش گفت : خانوم ببخشید میشه پیاده بشی؟ ... من راننده این اقا هستم !!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 21:56
+5
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
فقط کافیــــه به هر دلیلی یه مدت کوتــــاه مشکل مالی واست پیش بیــــــاد،تو همین مدت کوتــــــــــاه خیلی

اتفاقی؛

ماشینت خراب میشه :|

دندون درد میگیری :|

قبض برق و گاز خونــــه میاد :|

همراه اول اس ام اس میزنـــــــه قبض موبایل اومده :|

شارژ ADSl تموم میشه :|

به 2 تا جشن تولد دعوت میشی :|

دوستاتم یهو دلشون واست تنگ میشه میخوان بیان پیشت :|
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 18:54
+11
saqar
saqar
دست های کوچکش به زور به شیشه های ماشین شاسی بلند می رسد.
التماس می کند :آقا... آقا " دعا " می خری؟ و اقا بی اعتنا تسبیح دانه درشتش را می گرداند
و برای فرج آقا " دعا " می کند...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 16:06
+8
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
ﺯﯾﺎﺩﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ
ﻧﮕﺮﺍﻥ ﭘﺎﮎ ﺷﺪﻥ ﺁﺭﺍﯾﺸﺸﻮﻥ ﻧﯿﺴﺘﻦ ﭼﻮﻥ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﻋﺮﻭﺱ
ﻧﺪﺍﺭﻥ .
ﺭﻭ ﺳﺮﺷﻮﻥ ﻫﻢ ﮔﻨﺒﺪ ﺍﻣﺎﻣﺰﺍﺩﻩ ﺩﺍﻭﺩ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ .
ﺯﯾﺎﺩﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﭘﺴﺮ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﻣﯿﺒﯿﻨﻦ ﺩﻟﺸﻮﻥ
ﻧﻤﯿﻠﺮﺯﻩ . . .
ﭼﻮﻥ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﺩﻟﻪ ﻧﻪ ﮊﻟﻪ
ﺯﯾﺎﺩﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﭘﺴﺮﺍ ﮐﻒ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ
ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻨﺎ ﺩﺧﺘﺮﻥ ﻧﻪ ﺩﻟﺴﺘﺮ ...
ﻋﺸﻖ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﻣﻘﺪﺳﻪ . ﺍﮔﻪ ﺑﻬﺶ ﺩﭼﺎﺭ ﺑﺸﻦ ﻫﻤﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﺮﺍ
ﻃﺮﻓﺸﻮﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻥ !
ﺍﻣﺎ ﺳﺨﺘﻪ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺭﻭ ﺩﺭﮎ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﺗﻮ
ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺍز دست رفتشو ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺭﮎ ﻧﮑﺮﺩﯼ :'(
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 14:33
+5
hosein
hosein
یه دختر و پسر که روزی همدیگر را باتمام وجود دوست داشتن ، بعد از پایان ملاقاتشون با هم سوار یه ماشین شدند و آروم کنار هم نشستن ... دخترمیخواست چیزی را به پسر بگه ، ولی روش نمیشد ..!پسر هم کاغذی را آماده کرده بود که چیزی را که نمیتوانست به دختر بگوید در آن نوشته شده بود ...پسر وقتی دید داره به مقصد نزدیک میشه، کاغذ را به دختر داد ..دختر هم از این فرصت استفاده کرد و حرفش را به پسر گفت که شاید پس از پایان حرفش پسر از ماشین پیاده بشه و دیگه اون را نبینه ...دختر قبل از این که نامهی پسر را بخواند ، به اون گفت :دیگه از اون خسته شده ، دیگه مثل گذشته عشقش را نسبت به اون از دست داده و الان پسر پیدا شده که بهتر از اونه ..!پسر در حالی که بغض تو گلوش بود و اشک توی چشماش جمع شده بود ، با ناراحتی از ماشین پیاده شد............در همین حال ماشینی به پسر زد و پسردرجا مــُـرد ..دختر که با تمام وجود در حال گریه بود ، یاد کاغذی افتاد که پسر بهش داده بود!وقتی کاغذ رو باز کرد پسر نوشته بود:....

اگــه یــه روز تــرکــم کـنــی میــمیــرم......
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 00:37
+2
saman
saman
در CARLO
مبلغ اسلامی بود . در یکی از مراکز اسلامی لندن. عمرش را گذاشته بود روی این کار ، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد . راننده بقیه پول را که برمی گرداند . 20 سنت اضافه تر می دهد .
می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه . آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی ...
گذشت و به مقصد رسیدیم . موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آوردو گفت آقا از شما ممنونم . پرسیدم بابت چی ؟
گفت :می خواستم فردا بیایم مرکز شما و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم . وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم . با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم . فردا خدمت می رسیم
تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد . من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم .
دیدگاه  •   •   •  1392/04/15 - 11:02
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
شماهاهم وقتی بچه بودین مامان باباتون بهتون میگفتن اگه دستتون رو از پنجره ماشین بیرون کنید بعد کامیون رد شه دستتون قطع میشه؟؟ یا فقط پدرمادرمن با روح و روان من بازی می کردن؟؟!
اصن یه وضعی!{-59-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 17:56
+4
sasan pool
sasan pool
یکی از وحشتناک ترین تصادفات کل تاریخ رالی ناسکار در فصل 2013-2012 رخ داد که در آن خودرو شماره 32 بعد از برخورد با ماشین جلویی به سمت تماتشاگران میره در این حادثه سه تماشاگر به شدت مجروح شدن
2 دیدگاه  •   •   •  1392/04/12 - 17:51
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ