یافتن پست: #محو

ronak
ronak
مرگ آن نیست که در قبر سیاه دفن شوم مرگ آن است که از خاطر تو با همه ی خاطره ها محو شوم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/21 - 13:55
+7
sepideh
sepideh
وقتی خدا از پشت ، دستهایش را روی چشمانم گذاشت ، از لای انگشتانش آنقدر محودیدن دنیا شدم که فراموش کردم ... او منتظر است تا نامش را صدا کنم ...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/20 - 15:31
+4
sasan pool
sasan pool
چرا در سیستم تعویض دنده دستی دنده عقب صدای متفاوتی ایجاد مى كند؟
در دیدگاه بخوانید.
2 دیدگاه  •   •   •  1390/11/20 - 14:53
+3
sasan pool
sasan pool
سوپاپ VVT در دیدگاه در موردش بخوانید
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/20 - 14:51
+3
مهسا
مهسا
نقطه‌ی جوش همان نقطه‌ ایست که همه چیز کم کم بخار می‌شود

محو می شود
کمرنگ می شود

آدمها را به " نقطه جوش" نرسانید....
دیدگاه  •   •   •  1390/11/20 - 00:29
+8
رضا
رضا
و عشق از زبان دکتر علی شریعتی...
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/11 - 11:53
+7
ܓ✿جُوجه فِنچِ مُتِفکِرܓ✿
ܓ✿جُوجه فِنچِ مُتِفکِرܓ✿
وقتی خدا از پشت , دستهایش را روی چشمانم گذاشت, از لای انگشتانش آنقدر محو دیدن دنیا شدم که فراموش کردم منتظر است نامش را صدا کنم...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 19:19
+6
ronak
ronak
مانند هر امیدی روزی زندگی داشته ام. . . . . مانند هر رویایی من هم خواهی شناخت . . . دور از یک جزر و مد از خاموشی به دست باد سپرده شدم از اراده من، در گلوی من موج های مهیب تر از امواج دریا . . . دور از دنیای تو شسته شدم . . . . . . دور از دنیای تو محو شدم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/5 - 22:18
+8
ronak
ronak
گفته بودی که چرا محو تماشای منی آنچنان مات که یک دم مژه بر هم نزنی مژه بر هم نزدم تا که زدستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 20:11
+5
رضا
رضا
لباس هایت، کفش هایت... همه را نو کرده اي... اما دلت؟ دیروز که باد، روسریت را...کمی عقب می داد، دستانت مستِ کدام دست بود، که...؟!؟! دیروزِ امروزي که فردایش نوروز بود... ...ماهیِ عیدِ نیامده ات مرد همه گفتند که مرد، فقط شمعدانی خانۀ همسایه فریاد زد که: نه...او نمرد...دق کرد... از تَنگیِ تُنگش... از بی مهري تو... از خودخواهی تو... اما این خبر تازه اي نبود...! سالهاست که ماهی ها براي حول حالناي محالِ تو می میرند ، و تو هنوز هم به فکرِ اَحسن الحالِ خود، دنیاي مرا سیاه می کنی... اما امسال تکرارِ هنوزهایم.... هنوزهایت...محو میشود! امسال همۀ ماهی ها آرزو کردند که تو، به آرزویت برسی... شاید با مرگِ من مجال زندگی یابند... شاید...شاید...
دیدگاه  •   •   •  1390/10/30 - 12:55
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ