یافتن پست: #مرا

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

گفتم : خدایا همنشینم باش ، گفت : من مونس کسانی هستم که مرا یاد کنند ؛ گفتم : چه آسان به دست می آیی ! گفت : پس آسان از دستم نده ..
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 22:53
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


قلب من


قالی خداست


تاروپودش از پر فرشته هاست


پهن کرده او دل مرا


در اتاق کوچکی در آسمان خراش آفتاب


برق می زند


قالی قشنگ و نو نوار من


از تلاش آفتاب


 


شب که می شود، خدا


روی قالی دلم


راه می رود


ذوق می کنم، گریه می کنم


اشک من ستاره می شود


هر ستاره ای به سمت ماه می رود


یک شبی حواس من نبود


ریخت روی قالی دلم


شیشه ای مرکّب سیاه


سال هاست مانده جای آن


جای لکه های اشتباه


 


ای خدا به من بگو


لکه های چرک مرده را کجا


خاک می کنند؟


از میان تاروپود قلب


جای جوهر گناه را چطور


پاک می کنند؟


آه


از این همه گناه و اشتباه


آه نام دیر تو است


آه بال می زند به سوی تو


کبوتر تو است


 


قلب من دوباره تند تند می زند


مثل اینکه باز هم خدا


روی قالی دلم، قدم گذاشته


در میان رشته های نازک دلم


نقش یک درخت و یک پرنده کاشته


قلب من چقدر قیمتی است


چون که قالی ظریف و دست باف اوست


این پرنده ای که لای تاروپود آن نشسته است


هدهد است


می پرد به سوی قله های قاف دوست...^

دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 22:46
+1
*elnaz* *
*elnaz* *
دلم یک خانه می خواهد، بر بلندای شهر که پنجره های قدی اش مرا را پیوند دهد با آسمان......................................
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 19:40
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
چه حکایتی ست؛ اینکه در تمام کوچه ها و خیابان های این شهر، توقف ممنوع است! حرکت مدام خسته می کند مرا، گاهی باید ایستاد.........................
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 19:29
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
دلم گرفته، دلم عجیب گرفته است و هیچ چیزنه این دقایق خوشبو که روی شاخه ی نارنج می شود نه این صداقت حرفی که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند و فکر می کنم که این ترنم موزون حزن تا به ابد شنیده می شود.................................
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 19:13
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
رِفیقـا ” کَم ” باشَن ، امّا ” تَک ” باشَن !
به سلامتیه همه رفیقای تک . . .
سلامتی رفیقی که پیشمون نیست ولی توی قلبمونه !
به یادمون نیست ولی تو یادمونه !
بی خیالمونه ولی همیشه تو خیالمونه . . .
رفـاقت بار سنگینی ست !
کسی بـر دوش میگیرد که یک دنیا وفا و مرام دارد . . .
به سلامتیه رفیق واقعی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 18:51
+2
amir reza
amir reza
آخر ای دوست نخواهی پرسید
که دل از دوری رویت چه کشید
... سوخت در آتش و خاکستر شد
وعده های تو به دادش نرسید
داغ ماتم شد و بر سینه نشست
اشک حسرت شد و بر خاک چکید
آن همه عهد فراموشت شد
چشم من روشن روی تو سپید
جان به لب آمده در ظلمت غم
کی به دادم رسی ای صبح امید
آخر این عشق مرا خواهد کشت
عاقبت داغ مرا خواهی دید
دل پر درد فریدون مشکن
که خدا بر تو نخواهد بخشید

فریدون [!]..
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 17:30
+3
korosh
korosh

دوباره فنایی دوباره دربی / همه چی آرومه!


پرسپولیس نیوز : محمد فنایی همچنان اعتقادی به پنالتی در دربی ندارد.


عادل فردوسی پور بار دیگر محمد فنایی را به عنوان کارشناس داوری دربی انتخاب کرد. کارشناسی که با قضاوت های فصل گذشته اش در خصوص مسائل داوری دربی حاشیه های فراوانی ایجاد کرد ، مسابقه ای که در آن سه صحنه مشکوک پرسپولیس درون محوطه جریمه استقلال به نمایش در آمد و فنایی در هیچ کدام اعتقادی به پنالتی نداشت.


 


این بار هم فنایی در برنامه نود پس از دربی به عنوان کارشناس داوری دعوت شد و جالب است در صحنه هایی به مراتب عادی تر در مسابقه های سپاهان - راه آهن و فجرسپاسی - داماش اعتقاد داشت داور باید پنالتی اعلام می کرد اما هنگام تحلیل بازی پرسپولیس و استقلال معتقد بود زمین خوردن بازیکن پرسپولیس با تنه پژمان منتظری طبیعی بوده و خطایی رخ نداده.


 


فنایی در خصوص خطاهای شدید امیرحسین صادقی و نکونام روی صادقیان و خلعتبری که منجر به مصدومیت این بازیکنان شد هم اعتقادی به جریمه بازیکنان حتی با کارت زرد نداشت.


 


این کارشناس داوری معتقد بود یک بازیکن از پرسپولیس و یک بازیکن از استقلال باید به دلیل تکل خشن از بازی اخراج می شدند. همچنین پس از تکرار پخش صحنه های فنایی بار دیگر لگد شدید نکونام روی صورت خلعتبری را دید و این بار معتقد بود این بازیکن نباید به عنوان مرد اخلاق دربی انتخاب می شد اما همچنان عمدی در کارش نبود و خطایی رخ نداد.


 


فنایی در خصوص اظهارات دایی که گفته داور می خواست بازی را در بیاورد : انتخاب فغانی انتخاب بسیار خوبی بود چراکه رفتن وی به جام جهانی می تواند برای مملکت ما افتخارآفرین باشد. البته فغانی شانس آورد در محوطه های جریمه اتفاقی رخ نداد.


 


جالب این جاست در این برنامه صحنه سرنگونی پیام صادقیان درون محوطه جریمه استقلال اصلا به تصویر کشیده نشد! در حالی که این برخورد در جریان خلاصه بازی در همین برنامه نود پخش شده بود.

دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 13:05
+3
roya
roya
درد ، مرا انتخاب کرد
من ، تو را
تو ، رفتن را
آسوده برو ! دلواپس نباش
من و درد و یادت تا ابد با هم هستیم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 12:54
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

کودکی که آماده تولد بود، نزد خدا رفت و از او پرسید: «می گویند فردا شما مرا به زمین می‌فرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟»خداوند پاسخ داد: « از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته‌ام. او از تو نگهداری خواهد کرد.» اما کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود یا نه :«اما اینجا در بهشت، من هیچ کار جز خندین و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند.»خداوند لبخند زد «فرشته تو برایت آواز می خواند، و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.»کودک ادامه داد: «من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟»خداوند او را نوازش کرد و گفت: «فرشته تو، زیباترین و شیرین ‌ترین واژه‌هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.»کودک با ناراحتی گفت: «وقتی می خواهم با شما صحبت کنم، چه کنم؟»اما خدا برای این سئوال هم پاسخی داشت: «فرشته‌ات، دستهایت را درکنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می‌دهد که چگونه دعاکنی.»کودک سرش رابرگرداند وپرسید: «شنیده‌ام که در زمین انسانهای بدی هم زندگی می‌کنند. چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟»- «فرشته‌ات از تو محافظت خواهد کرد، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود.»کودک با نگرانی ادامه داد: «اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی‌توانم شما راببینم، ناراحت خواهم بود.»خدواند لبخند زد و گفت:‌ «فرشته‌ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت، گر چه من همیشه درکنار تو خواهم بود.»در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می‌شد. کودک می‌دانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند.او به آرامی یک سئوال دیگر از خداوند پرسید: «خدایا ! اگر من باید همین حالا بروم لطفاً نام فرشته‌ام را به من بگویید.»خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد:«نام فرشته‌ات اهمیتی ندارد. به راحتی او را مادر صدا کن

دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 12:12
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ