قفس داران سکوتم را شکستند / دل دائم صبورم را شکستند / به جرم پا به پای عشق رفتن / پر و بال عبورم را شکستند / مرا از خلوتم بیرون کشیدند / چه بی پروا حضورم را شکستند / تمنا در نگاهم موج می زد / ولی رویای دورم را شکستند .
قفس داران سکوتم را شکستند / دل دائم صبورم را شکستند / به جرم پا به پای عشق رفتن / پر و بال عبورم را شکستند / مرا از خلوتم بیرون کشیدند / چه بی پروا حضورم را شکستند / تمنا در نگاهم موج می زد / ولی رویای دورم را شکستند .
در تمام حنجره هایی که تو را می خوانند
قناریِ کوچکِ دست آموزی هست
که دفتر نُت های مرا
دوره می کند هر شب.
اي كساني كه مامور دفن من هستيد ومرا به گورستان ميبريد..
اي كاش ميدانستم اولين كسي كه برسر قبر من مي آيد وآخرين كسي كه مرافراموش ميكند كيست..
پارچه سياهب روي تابوتم بگذاريد تاهمه بدانند كه من بخت سياه بوده ام..
چشم هايم راباز بگذاريد تاهمه بدانند چشم انتظار بوده ام..
دست هايم راباز بگذاريد تاهمه بدانن دست ازنياز رفته ام..
وقطره اي اشك ازگونه هايم بريزيد تاهمه بدانند اشك حسرت ريخته ام..
برگي از دفترخاطراتم را به همه نشان دهيد تاهمه بدانن ناكام مرده ام..
برروي قبرم غالب يخي بگذاريد تابا اولين طلوع نورخورشيد اول به جاي پدرم و دوم به جاي معشوقم اشك بريزد و برسر قبرم بنويسيد:
آرزو به دل گشته دراين كلبه خاموش..