یافتن پست: #مرا

sasan pool
sasan pool
به روز مرگ چو تابوت من روان باشد

گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

جنازه ام چو ببینی مگو فراق فراق

مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد

فرو شدن چو بدیدی بر آمدن بنگر

غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد

تو را غروب نماید ولی شروق بود

لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد

کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست

چرا به دانه انسانیت این گمان باشد
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 13:53
+1
شاهین
شاهین
ازکسانیکه از من مـــــــــــتنفرند سپاسگزارم

آنها مرا قویتر میکنند

از کسانیکه مرا دوســـــــــــــــــــــت دارند ممنونم

آنان قلب مرا بزرگتر میکنند

ازکسانیکه مرا ترک میکنند متشـــــــــــــکرم

آنان بمن می آموزند که هیچ چیز تا ابد ماندنی نیست

از کسانیکه با من مـــــیمانند سپاسگزارم

آنان بمن معنای دوست واقعی را نشان میدهند

کوروش کبیر
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 11:39
+5
پاراگلایدر
پاراگلایدر
آرامش آغوش تو،....
روياي شبهاي من است ....
رويا شكن، تعبير كن ....
اين خواب تن سوز مرا ....
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 01:28
+3
حمید
حمید
هدیه باور نکردنی ایران خودرو به خریداران محصولاتش!
به گزارش ایران ناز به نقل از پرشین استار شرکت ایران خودرو بزرگترین خودرو ساز مطرح ایران و خاورمیانه در اقدامی بی بدیل و اعجاب انگیز به جهت افزایش سطح رضایتمندی مشتریان خود توزیع یک بسته دستمال کاغذی را به همراه محصولاتش در دستور کار خود قرار داد !{-26-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/4 - 00:06
+5
فکل مکل
فکل مکل
مهریه که عمراً زیر 1500 تا قبول کنی سرویس هم که باید 20 میلیونی باشه خونه و ماشین و دم وتشکیلات هم که رو شاخ آفریقاس پس عشقم، فعلا برو گل بچین تا بیام والا به خدا{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/3 - 23:53
+5
مهسا
مهسا
لره میره تهران یه دور که تو خیابون میزنه به دوستش میگه : گرگعلی من دیگه عمرا برگردم ایران{-20-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/3 - 21:48
+6
ebrahim
ebrahim
می دانید داستان " گربه را دم حجله کشتن" چیست؟

میگویند در ایام قدیم دختری تندخو و بد اخلاق وجود داشته که هیج کس حاضر به ازدواج با او نبوده است.
پس از چندی پسری از اهالی شهامت به خرج می دهد و تصمیم می گیرد که با وی ازدواج کند.
بر خلاف نظر همه ، او میگوید که میتواند دخترک را رام کند.

خلاصه پس از مراسم عروسی ، عروس و داماد وارد حجله میشوند و ...... .

چند دقیقه از زفاف که میگذرد پسرک احساس تشنگی میکند .
گربه ای در اتاق وجود داشته از او میخواهد که آب بیاورد. چند بار تکرار میکند که ای گربه برو و برای من آب بیاور.
گربه بیچاره که از همه جا بی خبر بوده از جایش تکان نمی خورد تا اینکه مرد جوان چاقویش را از غلاف بیرون می کشد و سر از تن گربه جدا میکند.

سپس رو یه دختر میکند و میگوید برو آب بیار....
دیدگاه  •   •   •  1390/12/3 - 21:24
+6
aB'Bas S
aB'Bas S
***** ايـــــــنو از دســـــت نـــــديــــــن *****

فی ربیع العام الماضی کنا قد ذهبوا جمیعا للحج
حین یعود، وفتاة جمیلة النوع الذی کان معنا.
کان قلبی التسول لی :
... ... ... “اذهب، وقل لها أحبک….. لها أیا کان یرید أن یکون، یکون! وماذا یرید أن یقول، ویقول”!
قلت لقلبی سرا، وأنا سمعت هذا فی الرد :
“بوی! کیف أنت جاهل! جئت للحج أو للغمز؟”
.
.
.
In spring last year we were all gone for pilgrimage
While back, pretty and kind girl who was with us.
My heart was begging me to:
“Go, tell her I love her ….. whatever wants to be, be! and what wants to say, say!”
I told my secret heart, and I heard this in response:
“Boy! how you’re ignorant! you come for pilgrimage or to ogle?”
.
.
.
و ترجمه فارسي:

پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت
برگشتنی یه دختر خوشگل با محبت
همسفر ما شده بود همراهمون میومد
به دست و پام افتاده بود این دل بی مروت
میگفت بروووو بهش بگوووووو
آخه دوسش دارم
میگفت بگو
هرچی میخواد بشه بشه هرچی میخواد بگه،بگه!
راز دلم رو گفتم اینو جواب شنفتم:
تو زواری!پسر!چقدر نادون
دیدگاه  •   •   •  1390/12/3 - 16:53
+7
mina_z
mina_z
مرا ببخش
که ساده بودنم ، دلت را زد...
مرا ببخش اگر عشق ورزیدنم ،
چشمانت را بست...!!!
می روم تا آنان که توانا ترند...
تو را به پوچ بودنت برسانند ...!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/3 - 16:31
+10
aB'Bas S
aB'Bas S
نه من آنم که ز فيض نگهت چشم بپوشم نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی در اگر باز نگردد ، نروم باز به جايی پشت ديوار نشينم ، چو گدا بر سر راهی کس به غير از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی باز کن در ، که جز اين خانه مرا نيست پناهی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/3 - 16:23
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ