یافتن پست: #مرا

ebrahim
ebrahim
...مترسک گفت: ای گندم تو گواه
باش مرا برای ترساندن آفریدند اما من عاشق پرنده ای بودم که از گرسنگی
مرد
دیدگاه  •   •   •  1390/11/25 - 15:45
+6
مهسا
مهسا
پیراهن نگاه مرا مکش از پشت ....

که بر میگردم...

و بیخیال عزیزهای مصر ویعقوبهای چشم به راه،

چنان به خود میفشارمت !

که هفتادو هفت سال تمام ...

باران ببارد و گندم درو کنیم ....
دیدگاه  •   •   •  1390/11/24 - 21:18
+4
kiss
kiss
شیشه نازک احساس مرا دست نزن / چندشم میشود از لکه انگشت دروغ /آن که میگفت احساس مرا میفهمد / کو به کجا رفت که احساس مرا خوب فروخت !
دیدگاه  •   •   •  1390/11/24 - 20:01
+4
ronak
ronak
گاهی دلم می خواهد

... وحشیانه غرورت را
پاره کنم!
قلبت
... را در مشتم بگیرم
و
بفشارم
.
تا حال مرا لحظه ایی بفهمی...!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/24 - 18:53
+5
مهسا
مهسا
توی جاده ای که انتهاش معلوم نیست پیاده یا سواره بودن فرقی نمی کنه اما اگر همراهی داشته باشی که تنهات نذاره بی انتها بودن جاده رو آرزو می کنی.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/24 - 18:45
+3
حمید
حمید
در SMS
دلت را خانه‌ی دریا نکردی / نگاهی بر من شیدا نکردی
درون چشم تو گم بودم، افسوس / گذشت عمر و مرا پیدا نکردی
دیدگاه  •   •   •  1390/11/24 - 13:19
+2
حمید
حمید
در SMS
اینجا آسمان صاف تا قسمتی رومانتیک، همراه با غبار دوستی است

توده ای سلام به سمت شما در حرکت است

و احتمال ریزش بوسه دور از انتظار نیست !
دیدگاه  •   •   •  1390/11/24 - 13:01
+3
mina_z
mina_z
یه نفر برای بازدید میره به یه بیمارستان روانی . اول مردی رو میبینه که یه گوشه ای نشسته، غم از چهرش میباره، به دیوار تکیه داده و هرچند دقیقه آروم سرشو به دیوار میزنه و با هر ضربه ای، زیر لب میگه: لیلا… لیلا… لیلا…
مرد بازدیدکننده میپرسه این آدم چشه؟ میگن یه دختری رو میخواسته به اسم "لیلا" که بهش ندادن، اینم به این روز افتاده…

مرد و همراهاش به طبقه بالا میرن. مردی رو میبینه که توی یه جایی شبیه به قفس به غل و زنجیر بستنش و در حالیکه سعی
میکنه زنجیرها رو پاره کنه، با خشم و غضب فریاد میزنه: لیلا…
2 دیدگاه  •   •   •  1390/11/24 - 12:36
+4
حمید
حمید
در SMS
الهي ! من نه آنم؛كه ز فیض نگهت چشم بپوشم،

نه تو آنی كه گدا را ننوازي به نگاهی ؛ در اگرباز نگردد ،

نروم باز به جایی؛ پشت دیوار نشینم ، چو گدا برسرراهی؛

كس به غیر از تو نخواهم ، چه بخواهی چه نخواهی ؛

بازكن در،كه جز این خانه مرانیست پناهی" التماس دعايادمان باشد

شايد شبي آن چنان آرام گرفتيم که ديدار صبح فردا ممکن نشود،

پس به اميد فرداها محبت هايمان را ذخيره نکنيم.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/24 - 03:27
+3
مهسا
مهسا
@ronak چشماتو واسه زندگی میخوام دلتو واسه عاشقی. صداتو واسه شادابی دستاتو واسه نوازش. پاهاتو واسه همراهی عطرتو واسه مستی. و خودتو واسه خود خود خود خودم...{-35-}{-35-}{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/24 - 03:25
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ