یافتن پست: #مرده

peyman
peyman
دل صاحب مرده من!!!! کار هر روزش شده.... گزاشتن پا روی دل من.....به گمانم خیال میکند قالی کرمان است... دل صاحب مرده من!!!!
دیدگاه  •   •   •  1391/01/17 - 17:32
+2
mahdi
mahdi
رفتم آسایشگاه برای دیدن سالمندان. مسئول اونجا می گه: اومدی عیادت؟ پـَـــ نــه پـَـــ اومدم 2 تا از این پیرمردها رو ببرم بزرگ کنم!
دیدگاه  •   •   •  1391/01/17 - 00:02
+8
فکل مکل
فکل مکل
قدیمترها لحن مردها:گستاخی مکن زن!!!!!طعام را بیاور.... اکنون:عزیزم ظرفا نوبت منه یا تو {-18-}{-18-}{-18-} طرفداری از خنم ها بود
15 دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 21:26
+7
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند
تا کاج جشنهای زمستانی‌ات کنند

پوشانده‌اند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند

یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند

ای گل گمان مکن به شب جشن می‌روی
شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه‌ای است که قربانی‌ات کنند
دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 20:43
+9
zahra
zahra
کاربردهای مختلف " مردن " در فرهنگ بیانی ما برو بمیر : برو گمشو بمیرم برایت : خیلی دلم برایت می سوزد می میرم برایت : عاشقتم می مردی ؟ : چرا کار را انجام ندادی مردی ؟ : چرا جواب نمی دهی نمردیم و ... : بالاخره اتفاق افتاد مردیم تا ... : صبرمان تمام شد مرده : بی حال مردنی : نحیف و لاغر مردم : خسته شدم من بمیرم ؟ : راست می گی !!
دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 14:59 توسط Mobile
+5
peyman
peyman
تسلیتـــــــــــــــــ

تسلیت قلب صبورم تسلیت

غم بیامد در سرورم تسلیت

چشم دل سویی ندارد در نگاه

چشم کورم ای نهورم! تسلیت

درد دل را در خفا گم کرده ام

گمشده درمان! نشورم تسلیت

جسم ....

پیر

و

روح ....

خالی می کنم

ای وجودم! ای غرورم! تسلیت

تسلیت ای بعد من خواهان من

مرده را من در مرورم تسلیت
دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 10:21
+4
peyman
peyman
دلم برای تنهایی میسوزد چرا هیچکس او را دوست ندارد مگر او چه گناهی کرده که تنها شده


جرم تنهایی چیست که هیچکس او را نمیخواهد دیشب تنهایی از اتاقم گذشت دنبالش دویدم ولی


او رفته بود.تنهای تنها نیمه شب او را مرده کنار حوض خانه پیدا کردم از گریه چشمانش قرمز


بود برایش گریستم آخر او از تنهایی مرده بود تنهایی مردو من تنها تر شدم....
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 17:11
+6
Alireza
Alireza
اهل کاشانم
نسبم شاید برسد
به گیاهی در هند،به سفالینه ای از خاک«سلیک»
پدرم پشت دوبار آمدن چلچله ها، پشت دو برف
پدرم پشت دو خوابیدن در مهتابی
پدرم پشت زمانها مرده است
پدرم وقتی مرد،آسمان آبی بود
مادرم بی خبر از خواب پرید خواهرم زیبا شدسهراب
پدرم وقتی مرد پاسبانها همه شاعر بودند
مرد بقال از من پرسید:چند من خربزه می خواهی؟
من از او پرسیدم:دل خوش سیری چند؟
پدرم نقاشی می کرد
تار هم می ساخت،تار هم می زد
خط خوبی هم داشت
باغ ما در طرف سایه دانایی بود
باغ ما جای گره خوردن احساس و گیاه
باغ ما نقطه برخورد نگاه و قفس وآینه بود
باغ ما شاید،قوسی از دایره سبز سعادت بود
میوه کال خدا را آن روز می جویدم در خواب
آب بی فلسفه می خوردم
توت بی دانش می چیدم
تا اناری ترک ی برمی داشت دست فواره خواهش می شد
تا چلویی می خواند،سینه از ذوق شنیدن می سوخت
گاه تنهایی،صورتش را به پس پنجره می چسبانید
شوق می آمد،دست در گردن حس می انداخت
فکر،بازی می کرد
زندگی چیزی بود مثل یک بارش عید،یک چنار پر سارسهراب
زندگی در آنوقت صفی از نور و عروسک بود
یک بغل آزادی بود
زندگی درآن وقت حوض موسیقی بود
<<سهراب سپهری>>
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 15:45
+5
peyman
peyman
عشق مثله پنیر میمونه،

زیادش آدمو خنگ میکنه،

نرمالش فقط تا یک ساعت آدمو سیر نگه میداره،

هیچ کس هم بدونه پنیر نمرده . . .
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 12:47
+4
ronak
ronak
در Romantic
حوا كه باشي
بعضي مردها
"هوا" برشان ميدارد
كه آدمند...
دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 13:07
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ