یافتن پست: #مرد

hamid
hamid
سه تا مرد میمیرن . خدا میگه: اولی بره بهشت ، دومی بره جهنم ، سومی بره طویله! میپرسن: چرا ؟ خدا میگه : اولی زن داشت و دنیا براش جهنم بود ، دومی مجّرد بود و دنیا براش بهشت بود ، سومی زنش مرد ولی خاک بر سر بعدش رفت یه زن دیگه گرفت !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 16:06
+11
hamid
hamid
دختره نوشته : خلقت پسرا
اصلاً شوخیه جالبی نبود…!
پسره اومده جواب داده گذاشته:
ولی خـلـقـت دخـتـرا خیلی باحال بود
مردیم از خنده
دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 15:47
+10
saeed
saeed


شکستن و خورد شدن و گریه مرد رو دیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوب تماشا کن...
تنها.... آروم و بی صدا....
آی خانوم....... حالا هی برو داد بزن بگو منو شکستن و تنهام گذاشتن.
مرد یعنی این
دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 11:11
+1
korosh
korosh

اصفهانی ها شرافت را به اوج رساندند / ادامه بازی بدون توجه به بازی جوانمردانه


پرسپولیس نیوز : بازیکنان دو تیم بر سر رعایت نشدن بازی جوانمردانه با یکدیگر درگیر شدند.


در دقیقه 75 بازی امین جهان‌عالیان در صحنه‌ای که بازیکنان پرسپولیس به خاطر بازی جوانمردانه بازی را رها کرده بودند توپ را برداشت و به سمت دروازه پرسپولیس رفت و در موقعیت تک به تک با نیلسون قرار گرفت که دروازه‌بان پرسپولیس این ضربه را مهار کرد اما پس از آن بازیکنان دو تیم بر سر این مسئله لحظاتی درگیر شدند.

*هواداران پرسپولیس که از این صحنه ناراحت بودند بطری‌های آبی را به سمت زمین پرتاب کردند.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 01:26
+6
-1
korosh
korosh

برتری محسن قهرمانی برابر پرسپولیس در اصفهان / یار دوازدهم سپاهان ترمز پرسپولیس را کشید / تهران منتظر نامردها خواهیم بود


(

پرسپولیس نیوز : تیم فوتبال سپاهان با پنالتی - اخراج کادویی محسن قهرمانی برابر پرسپولیس به برتری رسید.


تیم های پرسپولیس و سپاهان از سری رقابت های هفته دهم لیگ برتر از ساعت 20 امشب به مصاف هم رفتند  و در حالی که 3 دقیقه بیشتر از بازی نگذشته بود محسن قهرمانی داور بازی یک پنالتی عجیب و بحث برانگیز تقدیم سپاهان کرد و در تصمیمی عجیب تر بدون دلیل خاصی بازیکن پرسپولیس میثم حسینی را از بازی اخراج کرد.


 


هوشنگ نصیرزاده ، محمد فنایی ، نوذر رودنیل ، خسروی و پرویز سیار از کارشناسان داوری پس از بازی گفتند پنالتی و اخراج کاملا اشتباه بود و داور باید خطای مهاجم سپاهان را اعلام می کرد.


 


در نهایت سپاهان ای بازی را با پنالتی دقیقه پنجم عقیلی و گل دقیقه جهان عالیان به سود خود به پایان رساند تا پس چند هفته ناکامی و قرار گرفتن در رده پنجم دوباره اوج بگیرد و پرسپولیس که در رده دوم جدول قرار داشت به رده چخارم سقوط کند.

دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 01:25
+5
-1
saman
saman

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید


وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید


وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید


من عاشق چشمت شدم ، نه عقل بود و نه دلی


چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی


یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود


آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود


وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد


آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد


من بودم و چشمان تو ، نه آتشی و نه گِلی


چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی


من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر


چیز ر آنسوی یقین شاید کمی هم کیش تر


آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود


دیگر فقط تصویر من در مردمکهای تو بود


من عاشق چشمت شدم…

دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 01:02
+2
xroyal54
xroyal54
ﯾﻪ همسرﻡ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ...
ﺻﺐ ﻣﻮﻫﺎﻣﻮ ﺑﺰﻧﻪ ﮐﻨﺎﺭ ،.. ﺑﮕﻪ : ﻋﺸﻘمممﻢ ، جونمﻢ ، ﺯﻧﺪﮔﯿﻢممم
ﭘﺎﺷﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪ ﻣﻨﻢ ﺑﺎ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻋﺎﺷﻘﻮﻧﻪ ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﺰﻧﻢ ﺗﻮ ﺳﺮﺵ ... ﺑﻌﺪ ﻣﻮﻫﺎﺷﻮ ﺑﮑﺸﻢ .. ﺑﻌﺪﻡ ﺑﺎ ﺩﻣﭙﺎﯾﯽ ﺍﺑﺮﯼ ﺧﯿﺲ
ﺑﺰﻧﻢ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﺶ
ﺑﮕﻢ : دیوونه... ﺳﺎﻋﺖ 7 ﺻﺐ ﺑﯿﺪﺍﺭﻡ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﮕﯽ ﺩﻟﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ؟ ﺍﯼ ﻣﺮﺩﻩ
ﺷﻮﻭﻭﺭ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﺩﻟﺘﻮ ﺑﺒﺮﻥ ﻧﮑﺒﺖ .. ﺍﻟﻬﯿﯽ ﺑﻤﯿﺮﯼ ﺭﺍﺣﺖ ﺷﻢ ...
ﺑﻌﺪ ﺟﻔﺖ ﭘﺎ ﺑﺮﻡ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺩﮐﻮﺭﺍﺳﯿﻮﻧﺶ ﺑﻬﻢ ﺑﺮﯾﺰﻩ


ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻢ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ |: (((((:
دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 00:40
+6
saman
saman
ببین در سطر سطر صفحۀ فالی که می بینم
تو هم پایان تلخی داری ای آغاز شیرینم
ببین در فال «حافظ» خواجه با اندوه می گوید:
که من هم انتهای راه را تاریک می بینم
تو حالا هرچه می خواهی بگو حتی خرافاتی
برای من که تآثیری ندارد ، هر چه ام اینم
چنان دشوار می دانم شب کوچ نگاهت را
که از آغاز، پایان ترا در حال تمرینم
نه! تو آئینه ای در دست مردان توانگر باش
که من درویشی از دنیای کشکول و تبرزینم
در آن سو سود سرشار و در این سو حافظ و سعدی
تو و سودای شیرینت ، من و یاران دیرینم
برو بگذار شاعر را به حال خویشتن ماند
چه فرقی می کند بعد از تو شادم یا که غمگینم
پس از تو حرفهایت را بگوش سنگ خواهم گفت
تو خواهی بعد از این دیوانه خوانی یا خبر چینم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 23:41
+2
saman
saman
مار از پونه، من از مار بدم می‌آید
یعنی از عامل آزار بدم می‌آید
هم ازین هرزه علف‌های چمن بیزارم
هم ز همسایگی خار بدم می‌آید
کاش می‌شد بنویسم بزنم بر در باغ
که من از این‌همه دیوار بدم می‌آید
دوست دارم به ملاقات سپیدار روم
ولی از مرد تبردار بدم می‌آید
ای صبا! بگذر و بر مرد تبردار بگو
که من از کار تو بسیار بدم می‌آید
عمق تنهایی احساس مرا دریابید
دارد از آینه انگار بدم می‌آید
آه، ای گرمی دستان زمستانی من
بی‌تو از کوچه و بازار بدم می‌آید
لحظه‌ها مثل ردیف غزلم تکراریست
آری از این‌همه تکرار بدم می‌آید
دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 23:40
+2
saman
saman
در قلب قصه های یکی بود یا نبود
یادم نمی رود که کسی جز خدا نبود
یادم نمی رود که در آن سال های دور
مردانگی ز افسر شاهی جدا نبود
در باور قبیلة احساس های پاک
بی حرمتی به ساحتِ گل ها روا نبود
آن روز در تصور انسانِ قصه ها
می گفت مادرم که محبت خطا نبود
وقتی د لی برای د لی درد می نوشت
پیکی به جز کبوتر بادِ صبا نبود
این کوه این تهی شده از یادِ تیشه ها
در بیستونِ عشق چنین بی صدا نبود
روزی که قهرمان به سر چشمه می رسید
راهی به جز مبارزه با اژدها نبود
می شد که در هوای مساوی نفس کشید
یک بام در کشاکشِ چندین هوا نبود
دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 23:33
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ