یافتن پست: #مرد

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
با بعضیا دست میدی انگار داری یه ماهی مرده رو تکون میدی خو نمیخوای دست نده :|
دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 18:04
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مادرم از قبیله ء سبز نجابت بود
و با زبان مردم بهشت سخن می گفت
شالی از ابریشم ایمان به سر داشت
قلبش به عرش خدا می ماند
که به اندازه ء حقیقت خدا بزرگ بود
و من صدای خدا را
از ضربان قلب او می شنیدم
و بی آن که کسی بداند
خدا در خانه ء ما بود
و بی آن که کسی بداند
آفتاب ازمشرق صدای مادر من طلوع می کرد
دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 18:02
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ای وطن ای تار و پودم زانِ تو / ای سرو جانم فدای جانِ تو

ای وطن ای کهکشانِ عشقِ ما / ای تو مهر آسمان عشق ما

ای اهورای دیارِ مرد خیز / جایگاه بابکِ دشمن ستیز

ای زمین و آسمانت پر گهر / گاهواره دانش و مهد هنر

ای وطن ای مهروش جانانِ من / ای تمام وسعتِ ایمان من

بسته مهر تو هم تا زنده ام / من تو را تا زنده هستم بنده ام

نام نیکت اوجگاه افتخار / تا جهان بر جاست نامت پایدار

نام پرآوازه ات پاینده باد / بر سرت مهره فلک تابنده باد

نامِ ایران یادِ ایران بر قرار / تا قیامت زادگاهم پایدار
دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 18:00
+1
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


زندگی مثل مردابه شاید زیبا نباشه ولی میشه توش نیلوفری مثل تو رو پیدا کرد ...


دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 17:39
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
فرد منتخب مرداد ماه هم معرفی شد

این دوست عزیزمون برنده 100 امتیاز از مدیریت سایت شده.

.......یه گله از دوستان دارم......درصد مشارکت خیلی پایینه.....چرا؟؟؟؟؟

این دوست عزیز کسی نیست جز.......

براش تو کامنت یه {-35-} بزارید
بازنشر فراموش نشه

Malo0o0os@

آخرین ویرایش توسط moricarlo در [1392/06/10 - 15:02]
دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 13:44
+14
nanaz
nanaz
مرده شورِ تو و آن عشقت را ببرند؛
در روزگاری که همه برای عشق شان " گل " می چینند، تنها چیزی که تو برای من میچیدی...؛
" صغری، کبری" بود...!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 12:47
+5
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


در عجبــــم از مردمانی که از نــداری می نـالند اما بر بــامِ خانه های محــــقرشان بساطِـ گنــاه پهـــن استــــ … این روزها گنــاه از نان شبـــ هم واجب تــر است...


دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 12:22
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سلامم رابرسان به دریاقاصدک .

دستی ازدل تنگم به سرشالیزاربکش.
قاصدک چشمانم راببربه لیلاکوه،کمی عطرچای بیاور.
چشمانم بی قرارباران است.
باران قهرکردونبارید
ابرنشدکه برموجهای کف وصدفهای ماسه ای سجده کنم.
قاصدک رازپنهانم رابه دخترک شمالی آهسته بگو.
بگوکه شاهزاده ی آبی چشم،اسب سفیدچوبی راروبه آسمان گرفته
وامیدبه رویش نیلوفرهای مرداب دارد.
قاصدک چشم جنگل پرندگان بی قفس رابه جای من ببوس وسلامم رابربام سبزلاهیجان رهاکن.
پرستوهاراه لانه راگم کرده اند.
دراندیشه ی پرستوهابودم که لانه ام گم شد.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 22:23
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مرا به مهمانی سکوتت دعوت کن. وقتی دلگیر می شوی، وقتی تو هم از خودت خسته می شوی. مرا دعوت کن، به عمیق ترین تنفس، به ژرفترین بغض... به سوزناکترین آه. به طولانی ترین تعطیلی غمزده. به غروب دلتنگی ات. مرا دعوت کن به خودت، به دلت ، به حرفت ، به ناگفته هایت... نامحرم کسی است که نامرد باشد! مرا به مردانه ترین دوستی ها دعوت کن ... می خواهم در دستهای امن تو ایمان بیاموزم. می خواهم ایمان به دوست را بیاموزم. می خواهم بیاموزم که ؛ ناگفتنی ترین کلمات را که در ناگفته ترین الفاظ پنهان مانده اند...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 22:22
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

در نیست


              راه نیست


شب نیست


                   ماه نیست


نه روز نه افتاب


ما بیرون زمان ایستاده ایم


با دشنه تلخی در گرده هایمان


هیچ کس با هیچ کس سخن نمی گوید


که تاریکی به هزار زبان در سخن است


در مردگان خویش نظر می بندیم با طرح خنده ای


و نوبت خویش را انتظار می کشیم بی هیچ خنده ای

دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 22:00

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ