یافتن پست: #مرد

Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


خوبم …! باور کنيد …؛ اشک ها را ريخته ام … غصه ها را خورده ام …؛ نبودن ها را شمرده ام …؛ اين روزها که مي گذرد … خالي ام …؛ خالي ام از خشم، دلتنگي، نفرت …؛ و حتي از عشق …! خالي ام از احساس …


دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 17:26
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
میخواستم که ولوله برپا کنم ولی ...

با شور شعر محشر کبری کنم ولی ...

با نی به هفت بند غزل ناله سر دهم

با مثنوی رهی به نوا واکنم ولی ...

تا باز روح قدسی حافظ مدد کند

دم می زدم که کار مسیحا کنم ولی ...

فریاد را بکوبم پا بر سر سکوت

یا دست کم به زمزمه نجوا کنم ولی ...

دل برکنم از این دل مرداب وارِ تنگ

با رود رو به جانب دریا کنم ولی ...

این بی کرانه آبی آیینه ی تو را

با چشم تشنه سیر تماشا کنم ولی ...

« باید » به جای « شاید » و « آیا » بیاورم

فکری به حال « گرچه » و « اما » کنم ولی ...

قیصر امین پور
دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 12:58
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
اندیشه آرام‎ ‎

آرام کن اندیشه را ، آنگه توبنگر

درخویشتن ، شوری ورای مرز پرهیز

آنجا توانی بنگری هردم خدارا‎ ‎

بی غفلت اندیشه وبی عقل سرتیز

‎ آنجا گلستانی دگر داری فراهم‎

بی خوف وبیم وغصه وبی رنج وماتم‎ ‎

‏«خود» مادرالام و، نیش ماست درکف

آن ریشه برکن ، بین بهشت خود دمادم‎ ‎

‎ مارا عذابی بیهده افکنده درچنگ

این آتش دیرینه خود تقدیرمانیست‎ ‎

اما توانی ، سررهانی ازهمه رنج

جایی رسی ، جزشوروآرامش تورانیست‎ ‎

‎ اندیشه چون آرام شد ، آرام گردی‎ ‎

آنگه هزاران نکته ناگفته خوانی‎ ‎

ورنه اسیروهم وپنداروقیاسی‎ ‎

روشن نداری ذهن ، تا روشن بمانی‎ ‎

‎ کم تکیه کن ، برعقل لبریزوشلوغت‎ ‎

آنگه توانی ، فکر توآرام باشد‎ ‎

ورنه به مردابت کشاند فکرمغشوش

صدها صنم هرلحظه برما می تراشد‎ ‎

‎ ما میدهیم ازکف ، زمام خویشتن را‎ ‎

چون بنده ی اندیشه ایم ، امی ودانا‎ ‎

تردید کن برتکیه گاه خویش لیکن‎ ‎

تابنگری ، آرام وبی اندیشه خودرا‎
دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 12:57
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
زندگی با همه ی وسعت خویش؛

مسلک ساکت غم خوردن نیست

حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست

اضطراب و هوس و دیدن و نادیدن نیست

زندگی خوردن و خوابیدن نیست؛

زندگی ، جنبش و جاری شدن است

زندگی، کوشش و راهی شدن است؛

از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی که خدا میداند
دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 12:51
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
لحظه های ناب

عمر ما چون تندبادی رفت و گویی خواب بود

وان بنای آرزوها خانه یی بر آب بود

وه چه شب ها دولت بیدار بر در حلقه زد

لیکن از نا هوشیاری بخت ما در خواب بود

ز دل گوری شنیدم پند قارون را که گفت

در کف دنیا پرستان سیم و زر سیماب بود

روشنی ها در پریشانی بود دل بد مکن

هر کجا ویرانه یی دیدم پر از مهتاب بود

گفت با من مردم چشمم که قحط مردمیست

جست و جو کردم بسی این کیمیا نایاب بود

موج بنیان کن شو و دریای طوفانخیز باش

[!] آن ﮐس که عمری رفت و خود مرداب بود

دولت شب ها و توفیق دعا از دست رفت

لحظه ی معراج ما آن لحظه ی ناب بود.
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 21:06
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
از خود رمیده

چو گل ز دست تو جیب دریده ای دارم

چو لاله دامن در خون کشیده ای دارم

به حفظ جان بلا دیده سعی من بیجاست

که پاس خرمن آفت رسیده ای دارم

ز سرد مهری آن گل چو برگهای خزان

رخ شکسته و رنگ پریده ای دارم

نسیم عشق کجا بشکفد بهار مرا ؟

که همچو لاله دل داغدیده ای دارم

مرا زمردم نا اهل چشم مردمی است

امید میوه ز شاخ بریده ای دارم

کجاست عشق جگر سوز اضطراب انگیز ؟

کخ من به سینه دل آرمیده ای دارم

صفا و گرمی جانم از آن بود که چو شمع

شرار آهی و خوناب دیده ای دارم

مرا چگونه بود تاب آشنایی خلق ؟

که چون رهی دل از خود رمیده ای دارم
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 21:03
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

عشق همیشگی است این ما هستیم که ناپایداریم ، عشق متعهد است مردم عهد شکن ، عشق همیشه قابل اعتماد است اما مردم نیستند . (لئوبوسکالیا)


دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 19:43
+2
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته است .


دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 19:38
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه ایرانیه ساکن هلند تعریف میکرد که:

داشتیم تو خیابون میرفتیم یه پسره رو دیدم که موهاشو مدل تاج خروسی زده بود و 30 سانت تاج واسه خودش گذاشته بود و موهاشو هم رنگ قرمز و سبز کرده بود

یه دفعه به گیلکی گفتم: مرده شور تی ریختا بوبورد!! (یعنی مرده شور ریختتو ببره)

پسره یه دفعه برگشت گفت: شیمی دست درد نوکونه (یعنی دست شما درد نکنه)!!!!

در تمام دنیا فعالیم ها ...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 17:08
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مردانگی آنجاست ...

جایی که ..

پسر بچه ای هنگام بازی،

برای اینکه دوست فقیرش خوراکی هایش را بخورد ،

نقش فروشنده را بازی کرد...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 15:24
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ