یافتن پست: #مرد

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

ایستاده مردن بهتر از زانو زده زیستن است .  

دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 22:15
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

وقتی شبانگاه به درون سرچشمه های آب غوطه ور میگردد دهکده ام در میان فام هایی گنگ ناپدید میشود. از دور دست ها بخاطر میآورم غور غور قورباغه ها را نور ماه را، گریه های غمناک جیرجیرک را. زمین ها ناقوس های کلیسای وسپر را میبلعند اما من از صدای آن ناقوس ها مرده ام. ای غریبه، از بازگشت محبت آمیزم از کوهستان ها نترس من روح ِ عشق هستم از سواحل دریاهای دور دست به خانه بازگشته ام.

دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 22:12
+4
AmiR
AmiR
سمن بهانه بود! امیر تیشه میزد تا نشنود، صدای مردمانی را که در گوشش میخواندند: دوستت ندارد . . .!!! 
دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 17:44
+3
ADONIS AVOCAT
ADONIS AVOCAT
وﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ زن ﺭﺍ آﻓﺮﯾﺪ ﮔﻔﺖ :
به به ﭼﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻡ !
ﺳﭙﺲ مرد ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
عیبی نداره سوار ماشین مدل بالا بشن به چشم میان{-7-}{-15-}{-2-}
دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 16:35
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

من پشیمانم از آن عشق که پستم می کرد  
بر زبانهای شما دست به دستم می کرد  
مثل احساس کسی سنگ شدم ای مردم
 
تازه با فاصله همرنگ شدم ای مردم  
یک نفر میوه احساس مرا چیدو گذشت
 
گریه ی نیمه شب روح مرا دیدو گذشت
 
یک نفر گریه ی عاشق شدنم را خندید  
لحظه ناب شقایق شدنم را خندید  
من از آن عشق که می مرد حکایت کردم

به خدایی که تو را برد شکایت کردم

دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 15:39
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

مهربانی کیمیا شد همدلی دیریست مرده
سرفرازی را چه داند
سربه زیری سر سپرده

دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 15:36
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
دوستت دارم پریشان
شانه می خواهی چه کار ؟


دام بگذاری اسیرم  
دانه می خواهی چه کار ؟


شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن
گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار ؟
آخرین ویرایش توسط ramin-rtbm در [1392/05/11 - 15:34]
دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 15:34
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

باز کن پنجره ها را ای دوست هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت برگ ها پژمردند تشنگی با جگر خاک چه کرد
هیچ یادت هست توی تاریکی شب های بلند سیلی سرما با تاک چه کرد
با سرو سینه گلهای سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد

دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 15:31
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
***اصفهان را نیمه خوانند از جهان***
***صد جهان من دیده ام در اصفهان***

***سرزمینی نیک فر و با شکوه***
***مردمانش برتر از شیـر ژیان***

***تا کنار زنده رودش پا نهی***
***زنده خواهی کرد هم روح و روان***

***تخت پولادش زمینی بس نکوست***
***بابی از ابواب ، در خُلد جَنا***

***ای دل ار خواهی روی اندر بهشت***
***تو بیا یک دم نشین در اصفهان***
(به افتخار دوستای اصفهانیم)
دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 14:30
+2
korosh
korosh

خداوند زمین را آفرید و گفت :


به به چه زیباست.سپس مرد را آفرید و گفت : جانمی این دیگه آخرشه !


و بعد هم زن را آفرید و با کمی اخم گفت : اشکالی نداره آرایش میکنه !!!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 14:24
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ