یافتن پست: #مرد

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یکی از فانتزیام اینه که:
یه پیرمرد پولدار تصادف کنه و من برسونمش بیمارستان و نجاتش بدم ، اونم با بچه هاش مشکل داشته باشه و تمام زندگیشو به نام من بزنه و بمیره ؛ وقتی بچه هاش منو پیدا میکنن که پولارو بگیرن ، همه پولارو بندازم جلوشون بگم بردارید نامردها ، اونی که با ارزش بود پدرتون بود ….. هخخخخخخخ
دیدگاه  •   •   •  1392/03/7 - 16:56
+2
binam
binam
داستانی در مورد امیر المومنین علیه السلام


در دیدگاه
1 دیدگاه  •   •   •  1392/03/7 - 15:58
+2
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
خـــــــــــــــــــــــــــدااااااااااااااااااایــــــــــــــــا...
درانجمادنگاه های ســــــردمردم.دلم برای جهنمت تنگــــــــــــــ شده.......
3 دیدگاه  •   •   •  1392/03/7 - 15:40
+7
roya
roya
در CARLO
فقط یه مرد ایرانی میتونه قبل از ورود به اتاقی که نامحرم توشه ، همزمان در بزنه و یا الله بگه و چند میلی ثانیه بعد توی اتاق باشه...
دقیقااااااااااااااااااااا اااااااا
دیدگاه  •   •   •  1392/03/7 - 13:44
+4
shiva joOoOoOn
shiva joOoOoOn
در CARLO
دوست عزیز اگر روزی دیدی دشمن داری ، بدان یک جا یک کرمی ریخته ای ، الزاما دلیل بر موفقیت شما نیست ! قربون اون اعتماد به نفست برم !!! مردم که دیوانه نیستن !
اگر هم روزی ترکت کردن ، حالا نه که حتما لیاقتت رو نداشتن !!! ۲% احتمال بده آدم غیر قابل تحملی بودی !!! هان ؟ نظرت چیه ؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/03/6 - 15:59
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
حکایت کرده اند :

شخصی الاغش را میزد
عالمی به او رسید و گفت: نزن گناه است
مرد گفت:ببخشید نمیدانستم فامیل شماست
عالم گفت : نه میترسم عاق والدین شوی ((=
دیدگاه  •   •   •  1392/03/6 - 10:24
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بهشت من زیر مردمک چشمانته ...


هنگامی که پلک هایت سایه بان عشقمان میشود !!!


♦♦♦ افشین احسن ♦♦♦
دیدگاه  •   •   •  1392/03/5 - 19:18
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در مکّه دیدم
خدا چند سالی ست که از شهر ِ مکّه رفته ...
و انسانها به دور ِ خویش میگردند!
در مکّه دیدم
هیچ انسانی به فکر ِ فقـــیر ِ دوره گرد نیست!
دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان ِ خویش را بـــزُداید
غافل از اینکه آن دوره گرد، خود ِ خدا بود!
در مکّه دیدم، خدا نیست!
و چقدر باید دوباره راه ِ طولانی را طی کنم
و درهمان نماز ساده ی خویش، تصور ِ خدا را در کمک به مردم جستجو کنم
آری ...
شاد کردن ِ دل ِ مردم ، همانا برتر از رفتن به مکّه ایست
که خدایی در آن نیست ...!
دیدگاه  •   •   •  1392/03/5 - 16:51
+3
AmiR
AmiR
روزی عقابی خسته داشت پرواز میکرد که ناگهان گنجشکی میره طرفش میگه:

کاکا وسعت پر رو حال میکنی؟ عقابه میگه: برو حوصلتو ندارم!

گنجشکه بازم پیله میکنه میگه: کاکا وسعت بال رو حال میکنی؟

عقابه بازم میگه: برو حوصلت و ندارم و گرنه میام یه کاری میکنم پرات بریزه

! گنجشکه میگه: مردی بیا! عقابه میره طرف گنجشکه میزنه پراشو میرزونه

گنجشکه در حال افتادان میگه کاکا هیکل و حال میکنی!
دیدگاه  •   •   •  1392/03/5 - 11:55
+1
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
در شهری زندگی میکنم که مردمش سلام نمیدهند
اما بسیار گرم خداحافظی میکنند
آخرین ویرایش توسط mamad-rize در [1392/03/5 - 11:51]
دیدگاه  •   •   •  1392/03/5 - 11:50
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ