یافتن پست: #مرد

Mitra Mohebbi
Mitra Mohebbi
دیدین تو خیابون دو نفرکه دعوا میکنن مردم دورشون جمع میشن بعد اون دو نفری که داشتن دعوا میکردن میرن ولی مردم 10 دقیقه اونجا وایمیستن به امید اینکه دوباره برگردن دعوا کنن؟؟؟؟؟؟!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 22:03
+4
mehrshad kabiri
mehrshad kabiri
اگر چکیده تبلیغات ماهواره را ملاک قرار دهیم ، مردم ایران کچلهای دماغ گندۀ چاقی هستند که ناتوانی جنسی دارند و میخواهند یکهفته ای ویزای کانادا بگیرند اما قبل از آن باید اعتیاد خودرا ترک کنند ! |:
دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 21:51
+5
Mitra Mohebbi
Mitra Mohebbi
عشق شبيه يک پيرزن کوچولو و يک پيرمرد کوچولو است که پس از سالهاى طولانى هنوز همديگر را دوست دارند. (تامى، ٦ ساله)
دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 21:48
+1
Mitra Mohebbi
Mitra Mohebbi
فقط يه ايراني ميتونه 10 ساعت تمام از تاریخ و مردم و آب و هوای کشورش تعریف کنه..
که خارجیه واسش سوال پیش بیاد که: پس چرا اومدی اینجا؟!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 21:32
+5
reza
reza
هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه.
وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟
هیزم شکن گفت: تبرم توی رودخونه افتاده.
فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت و از هیزم شکن پرسید:آیا این تبر توست؟
هیزم شکن جواب داد: نه
فرشته دوباره...

به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟
دوباره، هیزم شکن جواب داد: نه.
فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟
جواب داد: آره.
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد.
روزی دیگر هیزم شکن وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی همان رودخانه. هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب.
فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید: زنت اینه؟ هیزم شکن فریاد زد: آره!
فرشته عصبانی شد. تو تقلب کردی، این نامردیه
هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. می دونی، اگه به
دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 20:35
+2
سحر
سحر
کیا دندون عقل کشیدن
3 دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 20:06
+7
mehdy
mehdy
لره با یک نفر همسفر بود. ازش پرسید آقا نومت چنه؟ بنده خدا جواب داد یوسف.
- به‌به‌یوسف نام پیامبر!
-شغلت چنه؟
-زنبوردارم!
- به‌به زنبورداری شلغ خوبیه عسل خیلی خاصیت داره!
- کجا ایری؟
-اهواز!
- به‌به اهواز عجب شهر زیبایی!
-کرمیت داری؟
-نه!
- نه و نگمه! یوفس هم شد اسم! مردیکه پخچه باز سگ د ای گرما ایره اهواز!!
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 19:39
+3
maryam
maryam
قدقدقدا قدقدقدا قدقدقدا قدقدقدا افرين همينطوري ادامه بدي فرداتخم ميكني جوجه!
15 دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 19:36
+7
Tiam Mohseni
Tiam Mohseni
شاعر قرن 19: هوا بس ناجوانمرده سرد است! شاعر قرن 21: بوووووووووو سرده كاپشنم كو؟؟{-18-}
25 دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 19:29
+4
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او

پر زلیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای

بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای

وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی

دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن

من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو … من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم

در رگ پیدا و پنهانت منم
سال ها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم

صد قمار عشق یک جا باختم
[!] آوارهء صحرا نشد

گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت

غیر لیلا برنیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی

دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سرمیزنی

در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود

درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم

صد چو لیلا کشته در راهت کنم.
27 دیدگاه  •   •   •  1390/12/20 - 19:10
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ