یافتن پست: #مرد

امیرحسین
امیرحسین
غضنفر با زنش میرن پیك نیك. زنش میگه: بشینیم زیر اون درخت. غضنفر میگه نه! همین وسط جاده امن‌تره! زود پتو رو بنداز!

زنش میگه: آخه اینجا ماشین میزنه بهمون! ولی غضنفر با اصرار وسط جاده پتو رو پهن می‌کنه و دو نفری می‌شینند وسط جاده!

بعد از مدتی یه كامیون میاد طرفشون هر چی بوق میزنه، اونا از جاشون تكان نمیخورن، كامیونه هم فرمونو میپیچونه میره تو درخت. غضنفر به زنش میگه: دیدی گفتم وسط جاده امن‌تره!
اگه زیر اون درخت بودیم الان هر دومون مرده بودیم!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/1 - 18:06
+5
مهسا
مهسا
به دنیایی که نامردان عصا از کور می دزدند ... من از خوش باوری آنجا محبت جستجو کردم ..
دیدگاه  •   •   •  1390/12/1 - 17:01
+4
ronak
ronak
پیری مرد عنکبوتی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/1 - 14:03
+3
mehdy
mehdy
یه ضرب المثلی هست که میگه :

پشت هر مرد موفق یک پارتی کلفت هستش !
دیدگاه  •   •   •  1390/12/1 - 13:44
+3
-1
mina
mina
به بنده خدا میگن: بابات به «رحمت ایزدی» پیوست! بنده خدا میگه: «رحمت ایزدی» دیگه کیه؟ میگن: نه، منظورمون اینه که «به دیار باقی شتافت»! میگه: «دیار باقی» کجاست؟ میگن: یعنی «دار فانی» رو وداع گفت! میگه: «دار فانی» دیگه چه‌جور داریه؟ میگن: یعنی «رخت از این دنیا بر بست»! میگه: منظورتون رو نمی‌فهمم! میگن: الاغ! بابای خرت مرد! میگه: خر من که بابا نداشت!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/1 - 13:36
+5
ronak
ronak
يك سال، يك ماه از محرم گذشته بوده ولي هنوز تو شهر صداي سينه‌زني ميومده. مردم ميرن پي ماجرا، ميبينن دسته دیوانه ها تو كوچه بن بست گير كرده {-18-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/1 - 13:10
+1
ronak
ronak
زمان آشنایی : مرد رویاهام

زمان نامزدی : عشقم

زمان ازدواج : هم نفسم


.

.

.

بعد از یک ماه : جان دلم

بعد از دو ماه : سایه سرم

بعد از سه ماه : شوهرم

.

.

.

بعد از یک سال : آقا بالاسر

بعد از دو سال : بخور و بخواب

بعد از سه سال : نره غول

بعد از چهار سال : لندهور

.

.

.

پنج سال بعد : مرتیکه نفهم بی شعور مفت خور نمک نشنا
دیدگاه  •   •   •  1390/12/1 - 12:55
+3
ronak
ronak
شاعری میفرماید :
کار هرکس نیست همسر داشتن

مرد خر میخواهد و پول خفن ! :))
دیدگاه  •   •   •  1390/12/1 - 12:22
ronak
ronak
غضنفر شهردار می شه، صبح زود برای افتتاح پروژه ساختمانی می ره عصر می شه … « شب می شه … ولی خبری ازش نمی شه . نصفه شب خاک آلود و خسته می ره خونه زنش می پرسه: کجا بودی تا این وقت شب ؟ غضنفر می گه: والله موقع کلنگ زدن، مردم ... تشویقم کردن، منم یواش یواش بدنم گرم شد و زیر زمینش رو کندم !!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/1 - 12:00
hadith
hadith
مردم اشتباهات زندگی خود را روی هم می ریزند و از آنها غولی به وجود می آورند که نامش تقدیر است
-- جان اولیورهاینر
2 دیدگاه  •   •   •  1390/11/30 - 23:11
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ