یافتن پست: #مرد

ॐ SərViiiN ॐ
ॐ SərViiiN ॐ
مردم جوری حرف می زنند که گویی همه چیز را میدانند

اما اگر جرات داشته باشی و سئوالی بپرسی آنها هیچی چیز نمی دانند . . .

(پائولوکوئیلو)
{-16-}{-16-}{-16-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/29 - 14:12
+1
ॐ SərViiiN ॐ
ॐ SərViiiN ॐ
مرداب به رود گفت :

چه کردی که زلالی ؟!

جواب داد :

” گذشتم “
{-50-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/29 - 14:01
+2
ॐ SərViiiN ॐ
ॐ SərViiiN ॐ
تلفن همراه پيرمردى
كه توى اتوبوس
كنارم نشسته بود
زنگ خورد...
پيرمرد به زحمت تلفن
... را با دستهاى لرزان از
جيبش درآورد، هرچه
تلفن را در مقابل
صورتش عقب و جلو
كرد نتوانست اسم
تماس گيرنده را
بخواند...
رو به من كرد و گفت،
ببخشيد ، چه نوشته؟
گفتم نوشته،
"همه چيزم"
پيرمرد: الو، سلام عزيزم...
يهو دستش را
جلوى تلفن گرفت و
با صداى آرام و
لبخندى زيبا و قديمى
به من گفت،
همسرم است..{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/29 - 13:42
+4
مهسا
مهسا
خبرنگار رفته تو یه روستا سوال میکنه با یارانتون چیکار کردین؟ مرده میگه: قبض هامونو پرداخت کردیم، چندتا قسط دادیم، شهریه دانشگاهه دخترمو دادیم، یه تراکتور هم خ[!]م! تازه یه مقداری هم پس انداز کردیم!!{-12-} مملکته داریم؟{-5-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/29 - 02:32
+5
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
دختره میره لوازم التحریری و میگه :
آقا کارت پستال تو تنها عشق منی رو دارید؟…
مرده میگه : بله داریم. میگه : پس ۱۲تا بدید لطفا..!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/29 - 02:15
+3
مهسا
مهسا
زن خطاب به شوهرش: عزیزم قبول داری که تو شجاعت مثل شیر هستی؟ مرد: مسلماً! _ :تو سرعت عمل مثل پلنگی؟ + : خوب معلومه! _ :تو هیبت مثل ببر ؟ + :مگه شک داری! _ :تو بلند پروازی مثل عقابی؟ + :این از صفات بارز منه! _ :تو محبت مثل مرغ عشقی؟ + :قربونت برم اینو که دیگه خودت میدونی! _ :تو دل رحمی مثل گنجشکی؟ + :دیگه خجالتم میدی ها! _ :پس کلاً قبولی داری به اندازه یه باغ وحش حیونی؟{-18-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/29 - 02:00
+6
hadith
hadith
نه آدمم نه گنجشک
اتفاقی کوچکم
هربار می افتم
دو تکه می شوم
نیمی را باد می برد
نیمی را مردی که نمی شناسم...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/29 - 01:15
+7
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
روز قيامت خدا به مردا ميگه: اونايي كه زن ذليل بودن سمت چپ بقيه سمت راست. همه ميرن سمت چپ فقط يكي نميره. خدا بهش ميگه چرا تو نرفتي اونور؟ ميگه: خانومم گفته اينجا وايسا.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/29 - 00:34
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
اهالي يک دهکده تصميم گرفتند تا براي نزول باران دعا کنند. در روز موعود، همهء مردم براي مراسم دعا در محلي جمع شدند و تنها يک پسر بچه با خودش چترآورده بود!!!... اين يعني ایمان.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/29 - 00:16
+6
امید
امید
دلم تنگ است این شبها یقین دارم که میدانی
صدای غربت من را ز احساسم تو می خوانی
شدم از درد تنهایی گلی پژمرده و غمگین
ببار ای ابر پاییزی که دردم را تو میدانی
میان دوزخ عشقت پریشان و گرفتارم
چرا ای مرکب عشقم چنین آهسته میرانی
تپش های دل خسته چه بی تاب و هراسانند
به من آخر بگو ای دل چرا امشب پریشانی
دلم دریای خون است وپر از امواج بی ساحل
درون سینه ام آری تو آن موج هراسانی
همواره قلب بیمارم به یاد توشود روشن
چه فرقی می کند اما تو که این را نمی دانی
دیدگاه  •   •   •  1390/11/29 - 00:01
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ