یافتن پست: #مهربان

mah3a
mah3a
ابرها به آسمان تکیه می کنند ، درختان به زمین و انسانها به مهربانی یکدیگر
دیدگاه  •   •   •  1390/12/16 - 23:14
+8
ronak
ronak
اگر خيلي مهربان شود ، ورق مي زند.

ولي اغلب، آدم را مچاله مي کند

روزگار.......!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/15 - 21:57
+3
ronak
ronak
توراحس میکنم هردم...
که با چشمان زیبایت مرا دیوانه ام کردی...
من از شوق تماشایت...
نگاه از تو نمیگیرم....
تو زیباتر نگاهم میکنی اینبار....
ولی...افسوس...این رویاست....
تمام آنچه حس کردم،تمام آنچه میدیدم....
تو با من مهربان بودی...
واین رویا چه زیبا بود....
ولی.... افسوس.... که رویا بود...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/15 - 21:36
+6
ali rad
ali rad
مهربانی را وقتی دیدم که کودکی می خواست آب شور دریا را با آبنبات

کوچکش شیرین کند
دیدگاه  •   •   •  1390/12/14 - 22:05
+2
reza
reza
یارب تو او را همچو من بر غم گرفتارش مکن

در شهر غربت ای خدا هرگز تو ازارش مکن

هر چند او از رفتنش چشمان من گریان نمود

لیک ای خدای مهربان از غصه پر بارش مکن . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/12/14 - 19:30
+3
reza
reza
وقتی داری بالا میری مهربان باش و فروتن،

چون وقتی که داری سقوط میکنی از کنار همین آدمها رد میشی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/14 - 19:26
+3
amir reza
amir reza
آنهايي که آمادگي براي پاسخگويي به تجاوز دشمن را با گفتن اين سخن که : " جنگ بد است و بايد مهربان بود ، درگيري کار بديست" را رد مي کنند ، ساده لوحاني هستند که خيلي زود در تنور دشمن خواهند سوخت
دیدگاه  •   •   •  1390/12/13 - 17:50
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
نگو بار گران بوديمو رفتي....نگو نا مهربان بوديمو رفتي...نگو اينها دليل محكمي نيست....بگو با ديگران بوديو رفتي.
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/11 - 01:01
+3
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
نامه ای به خدا
یك روز كارمند پستی كه به نامه هایی كه آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می كرد

متوجه نامه‌ای شد كه روی پاكت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای

به خدا ! با خودش فكر كرد بهتر است نامه را باز كرده و بخواند...در نامه این طور

نوشته شده بود :

خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم كه زندگی‌ام با حقوق نا چیز باز نشستگی

می گذرد. دیروز یك نفر كیف مرا كه 100دلار در آن بود دزدید. این تمام پولی بود كه

تا پایان ماه باید خرج می كردم. یكشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از

دوستانم را برای شام دعوت كرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم.

هیچ كس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم. تو ای خدای مهربان تنها امید من

هستی به من كمك كن ...

كارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همكارانش نشان

داد. نتیجه این شد كه همه آنها جیب خود را جستجو كردند و هر كدام چند دلاری

روی میز گذاشتند. در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند ...

همه كارمندان اداره پست از اینكه توانسته بودند كار خوبی انجام دهند خوشحال

بودند. عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت.
دیدگاه  •   •   •  1390/12/10 - 21:36
+5
ronak
ronak
گذشته ی من گذشت ..!
حتی می توانم بگویم درگذشت...
... و من برایش ماهها و روزها سوگواری و سکوت کردم .....
...
خاطراتم را زیر و رو کردم و ای کاشهای فراوان گفتم ..!
نوشتم و نوشتم
اشک ریختم و فغان کردم
ولی دیگر بس است!
... من به شروعی دیگر می اندیشم
و به شروع زندگی دیگر
و حس ناب تازه شدن
اما چگونه ؟
چگونه می توانم آن روزهای با تو بودن را فراموش کنم !!!
چگونه می توانم طعم لبهایت را به فراموشی بسپارم !!!!
آغوش گرمت
دستان مهربانت
چشم های فریبنده ات
خنده زیبایت
همه و همه دیوانه ام می کند
حسِ نابِ تازه شدن ؟؟؟؟؟
آن هم برای من که عاشقانه دوستت دارم ؟؟؟؟؟
حرام است حرام
تو برو خوش باش
من همین جا با یاد تو می میرم
چه زیباست برای تو مُردن..................
دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 01:14
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ