یافتن پست: #میدهد

ronak
ronak
شعری برای باران سروده ام شعری برای دردهای بی کران قطره ها که در نی نی اشک چشمانم متولد میشوند و در راستای خطی ، آرام بر روی گونه هایم جاری می شوند ! باران را میبویم بویی نمیدهد ولی دستانش بسیار مهربانند زیرا مرا به یاد تو سوق میدهند میلی برای رسیدن به تو...
دیدگاه  •   •   •  1390/10/25 - 01:06
+4
مهسا
مهسا
دلم برای کسی تنگ است که گمان میکردم می آید می ماند و به تنهائیم پایان میدهد آمد رفت وبه زندگی ام پایان داد . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/10/22 - 23:39
+6
ebrahim
ebrahim
این قانون طبیــــــــــعت است زخم که میخوری اعتمادت به ادم ها سست میشود ... و باورت رنگ شک می گیرد ان وقت تنها تر از همیشه مینشینی کنج زنـــــــدگی و میشماری درد هایت را غریبه ای می اید با کوله باری از دوست داشتن با دستانی که بوی نوازش میدهد و می گوید به من اعتماد کن انوقت تمام تنت می لرزد که مبـــــــــــادا با خنجری در دست امده باشد و این می شود قصه ای تکراری که دوباره دل میبندی زندگی بازیـــــــــها دارد رفیق
دیدگاه  •   •   •  1390/10/20 - 13:22
+1
amir ali
amir ali
هنوز هم هستند دخترانی که تنشان بوی محبت خالص میدهد... بکرند... نابند... احساساتشان دست نخورده است.. لمس نشده اند، ...... باور نکرده اند، تحقیر نشده اند.. آری ، هنوز هم هستند ! نادرند ! کمیاب اند ! پاک اند ! روزی که قرار می شود کنار گوش کودکی لالایی بخوانند ، شرمشان از نام " مادر " نمی شود ! و زیر آغوش همسرشان ، چشمانشان را نخواهند بست که با رویای دیگری سر کنند....!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/19 - 22:24
+5
ܓ✿جُوجه فِنچِ مُتِفکِرܓ✿
ܓ✿جُوجه فِنچِ مُتِفکِرܓ✿
قاره ای را میشناسم که در قلبش، گربه ای زندگی میکند غمگین است، چون بوی نفت میدهد...
دیدگاه  •   •   •  1390/10/17 - 00:44
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ