یافتن پست: #نبودن

nanaz
nanaz

نبودنت را غروب های زمستان


در قهوه خانه ی دوری سیگار می کشیدم


نبودنت دود می شد و می نشست روی بخار شیشه های قهوه خانه


بعد تکیه می دادم به صندلی چشم هایم را می بستم


و انگشتانم را دور استکان کمر باریک چای داغ حلقه می کردم


تا بیشتر از یادم بروی


نامرد اگر بودم نبودنت را تا حالا باید فراموش کرده باشم


مرد نیستم اما نامرد هم نیستم


زنم و نبودنت پیرهنم شده است

دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 12:30
+2
saeed
saeed
کاش من هم کسی را داشتم ........

که با بستن چشمانم .......

حس قشنگ نگاهش را احساس میکردم .......

بوی نفسهایش را میشنیدم ........

کاش من هم کسی را داشتم .......

که حتی وقت نبودنم ....

عاشقم باشد ........

کاش .....


دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 00:47
+1
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO

بودن با کسی که دوستش نداری


ونبودن با کسی که دوستش داری هر دو رنج است


پس اگر همچون خود نیافتی


همچون خدا تنها باش . . .


دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 21:37
+5
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
خوبم...باور کنید...
اشکها را ریخته ام...غصه ها را خورده ام...
نبودنها را شمرده ام...
این روزها که میگذرد خالی ام...
خالی از خشم،نفرت،دلتنگی ...و حتی از عشق...
خالی ام از احساس...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 21:31
+5
بهناز جوجو
بهناز جوجو

خیس است همچون زمین باران خورده این شعر ها که من در نبودنت سروده ام میبینی ؟ بُغضی شده ام که جز به سر و روی واژه ها جایی برای گریستن ندارم !

دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 17:32
+4

http://ap2.persianfun.info/img/92/2/Namayeshe%20Ehsas%2013/6.jpg



لبریزِ توام
لبریزِ تو
و غمگین

لبریز
تنها
ترسیده
و غمگین..

ببین که کابوسِ نبودن
با بودنِ یک آدم چه می‌‌کند..

دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 15:31
+4
saeed
saeed

غـَم قریـب ِ نبودنت ،
مرا غریب ترین آدم دنیا کرد
دیدگاه  •   •   •  1392/06/28 - 21:26
+2
*elnaz* *
*elnaz* *
نفسهايم بي تو، بوي خاكستر سيگار پيرمردي رامي دهد كه به جواني ازدست رفته اش مي انديشد...! اما نه، انگار در نبودنت پيرتراز پيرمردي شده ام كه در زير سايه ي عصايش نشسته و با خدايش حرفها دارد.................................
دیدگاه  •   •   •  1392/06/28 - 14:21
+5
بهناز جوجو
بهناز جوجو

هر روز نبودنت را بر دیوار خط کشیدم ببین این دیوار لامروت دیگر جایی برای خط زدن ندارد...!!خوش ب حال تو ک خودت را راحت کردی !!!!یک خط کشیدی تنها,آن هم روی من . . .


دیدگاه  •   •   •  1392/06/28 - 12:18
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نبودنت را دارم باساعت شنی اندازه میگیرم،

تابه الان یک صحرا گذشته است!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/27 - 19:50
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ