رضا
ای خدا غصه نخور از تو فراری نشدم بعد از آن حادثه در کفر تو جاری نشدم با وجودیکه به حکم تو دلم زخمی شد شاکی از آنکه مرا دوست نداری نشدم ابر را چوب همین سادگی اش ویران کرد منکه ویرانتر از آن ابر بهاری نشدم ای خدا غصه نخور باز همین می مانم من زمین خورده این ضربه کاری نشدم
aB'Bas S
وقتی که گریم میگره دلم میگه مبارکه ، قدر اشکاتو بدون هنوز چشات بی کلکه! وقت ی که گریم میگره یه آسون بارونی ام اما به کی بگم خدا من تو دلم زندونی ام، سرمو بالا میگیرم کسی جوابم نمیده ، خیلی شباس یه رهگذر به گریه هام نخندیده ؛ چه روز روزگاریه منو یه دنیا بی کسی ، شدم یه مشت خاطره یه کوره دل واپسی، میخوام تلاقی نکنم حرمت دل را میشکنم دارن به جرم سادگیم چوب حراجم میزنند!!!! تو این ولایت غریب دل مرده ها عزیز ترن حتی تو عشق ادماست قلب های سنگی بخرن
رضا
من از دلواپسی های غریب زندگی دلواپسی دارم و کسی باور نمیدارد که من تنهاترین تنهای این تنهاترین شهرم تنم بوی علف های غروب جمعه را دارد دلم میخواهد از تنهاترین شهر خدا یک قصه بنویسم و یا یک تابلوی ساده که قسمت را در آن آبی کنم حرف دلم را سبز و این دنیای تنهایی بماند یادگار خستگی هایم و میدانم که هر چشمی نخواهد دید شهر رنگی من را چرا که شهر من یک شهر نقاشی است...
ali
. خدایا جای سوره ای به نام عشق در قرآنت خالیست که اینگونه آغاز میگردد : و قسم به روزی که قلبت را می شکنند و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت !!! .