gha3m
دخترك برگشت چه بزرگ شده بود پرسيدم : پس كبريتهايت كو؟ پوزخندي زد! ... گونه اش آتش بود ، سرخ ، زرد... ... ... گفتم: ميخواهم امشب با كبريتهاي تو ، اين سرزمين را به آتش بكشم!! دخترك نگاهي انداخت ، تنم لرزيد... گفت : كبريتهايم را نخريدند! سالهاست تن مي فروشم! مي خري؟؟؟!!!
gha3m
می دونی تلخ ترین اتفاق چیه؟ تو بخوای... اونم بخواد... ولی سرنوشت نخواد!
ronak
کشتی نسازای نوح،طوفان نخواهدآمد! برشوره زاردلها باران نخواهدآمد! شایدبه شعرتلخم خرده بگیری اما! جایی که سفره خالیست ایمان نخواهدآمد! رفتی کلاس اول،این جمله را عوض کن! آن مرد تا نیاید،باران نخواهد آمد
gha3m
غضنفر میخواسته بچه شو امتحان کنه ،یه لگن عرق میذاره جلوی خره. خره نمیخوره ،از بچش میپرسه چه نتیجه ای گرفتی؟ میگه: هر کی عرق نخوره خره!
gha3m
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ
ﺗﻨﺸﺎﻥ ﺑﻮﯼ ﻣﺤﺒﺖ ﺧﺎﻟﺺ
ﻣﯿﺪﻫﺪ
ﺑﮑﺮﻧﺪ
...ﻧﺎﺑﻨﺪ
... ﺍﺣﺴﺎﺳﺸﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ
ﺍﺳﺖ
ﻟﻤﺲ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﻧﺪ
ﺑﺎﻭﺭ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ...ﺗﺤﻘﯿﺮ
ﻧﺸﺪﻩ ﺍﻧﺪ
ﺁﺭﯼ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﻧﺎﺩﺭﻧﺪ ﮐﻤﯿﺎﺑﻨﺪ
ﭘﺎﮐﻨﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺭﻭﺯﯼ
ﮐﻨﺎﺭ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﻻﻻﯾﯽ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ
ﺷﺮﻣﺸﺎﻥ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ ﺍﺯ ﻧﺎﻡ
ﻣﺎﺩﺭ
ﻭ ﺯﯾﺮ ﺁﻏﻮﺵ ﻫﻤﺴﺮﺷﺎﻥ
ﭼﺸﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ
ﺑﺴﺖ ﮐﻪ
ﺑﺎ ﺭﻭﯾﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﺮ ﮐﻨﻨﺪ
ronak
بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد , من تو را در قلبم دارم نه در دنیا....