یافتن پست: #نخ

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
لحظه ی دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام، مستم
باز می لرزد، دلم، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم

های! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ

های، نپریشی صفای زلفکم را، دست
آبرویم را نریزی، دل
ای نخورده مست
لحظه ی دیدار نزدیک است ..

مهدی اخوان ثالث
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 17:04
+3
saman
saman
در CARLO
به يه جا ميرسي ديگه هيچي برات فرقي نداره
مهم نيست كي رئيس جمهور شه
مهم نيست آينده چي بشه
مهم نيست كسي باهات كار داره
مهم نيست كسي از دستت ناراحت بشه
مهم نيست كسي دوستت داره
مهم نيست دل كسي برات تنگ شده
آروم و بي سر و صدا و گوشه گير ميشي
فرقي نداره موبايلت شارز داره يا نه
مهم نيست خاموش شه
 فقط ميخواي به چيزي فكر نكني
يه هدفون هميشه تو گوشته
همون پشت ميز خوابت ميبره
 نه كاري ميكني
نه برنامه اي داري
چون مهم نيست چي بشه
نه اينكه آدم بي احساس و شلخته اي باشي
نشون دادي تو هر كاري بري موفقي
قبلا اين جوري نبودي
 همش براي شكسته شدن يه سري اعتماد و باوره
خيلي ها به اينجا نميرسن و خودكشي ميكنن
ولي تو حتي مردن و زنده بودنتم واست فرقي نداره
تا چند وقت پيش گير داده بودي ماشين ميخواستي 
الان قانع شدي به چن نخ سيگار و يه چيزي كه قبل و بعدش بزني
اميدوارم هيچ وقت حرفامو نفهمي
چون بايد برسي به اينجا كه بفهمي
منم تا همين جاشو ميدونم
تا حالام نديدم كسي از بعدش حرفي بزنه
ولي اميدوارم عاقبت به خير شيم
{-7-}هممون{-7-}
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 16:09
+3
be to che???!!
be to che???!!
در شهر ما اين نيست راه و رسم دلداري
بايد بدانم تا كجاها دوستم داري

موسي نباش اما عصا بردار و راهي شو
تا كي تو بايد دست روي دست بگذاري

بيزارم از اين پا و آن پا كردنت اي عشق
يا نوشدارو باش، يا زخمي بزن كاري

من دختري از نسل چنگيزم كه عاشق شد
خو كرده با آداب و تشريفات درباري

هركس نگاهت كرد، چشمش را درآوردم
شد قصه آغا محمدخان قاجاري

آسوده باش از اين قفس بيرون نخواهم رفت
حتي اگر در را برايم باز بگذاري

چون شعر آن را از سرم بيرون نخواهم كرد
بايد براي چادرم حرمت نگه داري

تو مي رسي روزي كه ديگر دير خواهد شد
آن روز مجبوري كه از من چشم برداري

 

دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 16:00
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خب ورودی های 92 توجه کنن:
چندتا نکته رو باید بدونید!

1- یونی مدرسه نیست از روز اول بدون تاخیر پاشی بیای! هفته اول و دوم تق و لقه!
2- روز ثبت نام با مامانتون نرید!
3- موبایلتون سرکلاس سایلنت باشه چون همه خوابن بیدار میشن!
4- حالا اگه سهوا موبایلت زنگ خورد هول نشو,یکی هول شد گوزید!
5- نمره 10 برادر بیسته! واسه نمره خودتونو حرص ندید!
6- تو چمن که میشینید چمنو میکنید حداقل نخوریدش!
7- سعی کنید عمه استادتونو بشناسید!
8- صندلی که جلسه اول میشیند روش دلیل نمیشه هر هفته رو همون بشینید جاهای دیگه هم هست! :)))
2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 15:54
+4
be to che???!!
be to che???!!
..يكي بود يكي نبود..

اوني كه بودتوبودي    كه توقلب تونبودمن بودم


..يكي داشت يكي نداشت..


اوني كه داشت توبودي    اوني كه جزتوكسيرونداشت من بودم


..يكي خواست يكي نخواست..


اوني كه خواست توبودي    اوني كه جزتوكسيرونخواست من بودم


..يكي رفت يكي نرفت..


اوني كه رفت توبودي    اوني كه جزتودنبال كسي نرفت من بودم


 


 

دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 15:32
+5
saman
saman
در CARLO
ﭼﻨﺪﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﯾﮑﺮﻭﺯ ﺟﻠﻮﯼ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ،
ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺗﺨﻤﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩﻡ . ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﺪﺭﻭ
ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﺁﺑﺠﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺧﺎﻥ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺳﺮﻡ ﻫﻮﺍﺭ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ
ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ »: ﺍﯼ ﻋﺰﺏ ! ﻧﺎﻗﺺ ! ﺑﺪﺑﺨﺖ ! ﺑﯽ ﻋﺮﺿﻪ ! ﺑﯽ
ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ! ﭘﺎﺷﻮ ﺑﺮﻭ ﺯﻥ ﺑﮕﯿﺮ .
ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ؛ ﺩﺧﺘﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ : » ﻣﺪﺭﮎ ﺗﺤﺼﯿﻠﯽ ﺍﺕ
ﭼﯿﺴﺖ «؟ ﮔﻔﺘﻢ »: ﺩﯾﭙﻠﻢ ﺗﻤﺎﻡ !« ﮔﻔﺖ »: ﺑﯽ ﺳﻮﺍﺩ! ﺍﻣﻞ !
ﺑﯽ ﮐﻼﺱ ! ﻧﺎﻗﺺ ﺍﻟﻌﻘﻞ ! ﺑﯽ ﺷﻌﻮﺭ ! ﭘﺎﺷﻮﺑﺮﻭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ .
ﺭﻓﺘﻢ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﺎﻝ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻟﯿﺴﺎﻧﺲ ﮔﺮﻓﺘﻢ ......
ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ؛ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ؛ ﭘﺪﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ »: ﺧﺪﻣﺖ ﺭﻓﺘﻪ
ﺍﯼ «؟ ﮔﻔﺘﻢ »: ﻫﻨﻮﺯ ﻧﻪ « ؛ ﮔﻔﺖ »: ﻣﺮﺩﻧﺸﺪﻩ ﻧﺎﻣﺮﺩ! ﺑﺰﺩﻝ !
ﺗﺮﺳﻮ ! ﺳﻮﺳﻮﻝ ! ﺑﭽﻪ ﻧﻨﻪ ! ﭘﺎﺷﻮ ﺑﺮﻭ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ .«
ﺭﻓﺘﻢ ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﺧﺪﻣﺖ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻡ .
ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ؛ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ؛ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ »: ﺷﻐﻠﺖ
ﭼﯿﺴﺖ «؟ ﮔﻔﺘﻢ: » ﻓﻌﻼ ﮐﺎﺭ ﮔﯿﺮ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻡ « ؛ ﮔﻔﺖ »: ﺑﯽ
ﮐﺎﺭ ! ﺑﯽ ﻋﺎﺭ ! ﺍﻧﮕﻞ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ! ﺗﻦ ﻟﺶ ! ﻋﻼﻑ! ﭘﺎﺷﻮ ﺑﺮﻭ ﺳﺮ
ﮐﺎﺭ .«
ﺭﻓﺘﻢ ﮐﺎﺭ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻢ؛ ﮔﻔﺘﻨﺪ »: ﺳﺎﺑﻘﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ « ؛
ﺭﻓﺘﻢ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﮐﺎﺭ ﺟﻮﺭ ﮐﻨﻢ؛ ﮔﻔﺘﻨﺪ »: ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ
ﺳﺎﺑﻘﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﺪﻫﯿﻢ .«
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻢ؛ ﮔﻔﺘﻨﺪ : » ﺑﺎﯾﺪ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﺗﺎ ﮐﺎﺭ ﺑﺪﻫﯿﻢ .«
ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ؛ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ؛ ﮔﻔﺘﻢ: » ﺭﻓﺘﻢ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻢ ﮔﻔﺘﻨﺪ
ﺳﺎﺑﻘﻪ ﮐﺎﺭ، ﺭﻓﺘﻢ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﮐﺎﺭ ﺟﻮﺭ ﮐﻨﻢ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ
ﺑﺎﺷﯽ .« ﮔﻔﺘﻨﺪ »: ﺑﺮﻭ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﮐﺎﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ .«
ﺭﻓﺘﻢ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﮐﺎﺭ ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﻨﺪ . ﮔﻔﺘﻨﺪ »: ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺘﺎﻫﻞ
ﺑﺎﺷﯽ .«
ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ؛ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ؛ ﮔﻔﺘﻢ »: ﺭﻓﺘﻢ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﺎﺑﻘﻪ
ﮐﺎﺭ ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺘﺎﻫﻞ ﺑﺎﺷﯽ .« ﮔﻔﺘﻨﺪ »: ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺎﺭ
ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ ﻣﺘﺎﻫﻞ ﺷﻮﯼ .«
ﺭﻓﺘﻢ؛ ﮔﻔﺘﻢ »: ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺗﺎ ﻣﺘﺎﻫﻞ ﺑﺸﻮﻡ .«
ﮔﻔﺘﻨﺪ »: ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺘﺎﻫﻞ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﮐﺎﺭ ﺑﺪﻫﯿﻢ .«
ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ؛ ﺭﻓﺘﻢ ﻧﯿﻢ ﮐﯿﻠﻮ ﺗﺨﻤﻪ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻡ
ﺟﻠﻮﯼ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﻭ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ
1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 15:17
+2
saman
saman
در CARLO
نشستم پای مشروب.
بچه ها گفتن بخور به سلامتی اونی که دوسش داری.
پیکو ب لبم نزدیک کردم ولی نخوردم.گفتم سلامتی اونی که با وجودش نفس میکشم.
گفتند:تو که نخوردی.
گفتم:سلامتی اونو تو سلامتیم میخوام نه تو مستی...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 14:44
+2
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
دختر وپسری با سرعت ۱۲۰کیلومتر سواربرموتور
دختر:یواشترمن میترسم
پسر:خوش میگذره
دختر:خواهش میکنم
پسر:پس بگودوستم داری
دختر:باشه دوست دارم حالاخواهش میکنم آرومتر
پسر:حالامحکم بغلم کن(دختربغلش کرد)
پسر:میتونی کلاه ایمنی منوبرداری بذاری سرت؟اذیتم میکنه
روزنامه های روز بعد :موتور سیکلتی با سرعت ۱۲۰ کیلومتر بر ساعت به ساختمانی اصابت کرد .از2 سرنشین موتورفقط1نفر نجات یافت
حقیقت این بود که درسر پایینی پسری که سوار موتور بود متوجه شد ترمز بریده اما نخواست دختربفهمد درعوض خواست که یک باردیگربشنود دوستش دارد
{-33-}
1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 12:41
+2
saman
saman

دوستان از من به شما نصیحت: کرم حلزون نخرید!!!


من خریدم حلزونه رو خوب لهش نکرده بودن باهاش چش تو چش شدم...

دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 10:55
+3
saman
saman
در CARLO

هیچوقت به انتخاب های خانومت نخند...
به هر حال خودتم یکی از اون انتخابا بودی!
در جریان باشید..

دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 09:23
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ