یافتن پست: #نشسته

نیوشا
نیوشا
رکه تو کلیسا
نشسته بوده، یهو می‌بینه یه دختر خیلی میزون میاد تو. میدوه میره پشتِ یه
مجسمه قایم میشه. دختره میاد میشینه جلوی محراب و میگه: ای خدا! تو به من
همه چی دادی، پول دادی، قیافه دادی، خانواده خوب دادی...فقط ازت یه چیز
دیگه میخوام..اونم یه شوهر خوبه ...یا حضرت مسیح‌! خودت کمکم کن! [!] از
پشت مجسمه میاد بیرون میگه: عیسی هل نده!‌ خودم میرم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/30 - 13:40
+8
hadith
hadith
یک جایی

یک غریبه

می شود همان اتفاق ناخوانده زندگیت که سالها به آرزویش نشسته بودی......

اما او فاتحه کل زندگیت را یک جا می‌خواند !!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/30 - 01:40
+6
-1
ॐ SərViiiN ॐ
ॐ SərViiiN ॐ
تلفن همراه پيرمردى
كه توى اتوبوس
كنارم نشسته بود
زنگ خورد...
پيرمرد به زحمت تلفن
... را با دستهاى لرزان از
جيبش درآورد، هرچه
تلفن را در مقابل
صورتش عقب و جلو
كرد نتوانست اسم
تماس گيرنده را
بخواند...
رو به من كرد و گفت،
ببخشيد ، چه نوشته؟
گفتم نوشته،
"همه چيزم"
پيرمرد: الو، سلام عزيزم...
يهو دستش را
جلوى تلفن گرفت و
با صداى آرام و
لبخندى زيبا و قديمى
به من گفت،
همسرم است..{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/29 - 13:42
+4
مهسا
مهسا
تو یه جمعی با ابجیم و چند نفر دیگه نشسته بودیم نوشابه وسط بود من دستم خورد بهش ریخت ابجیم برگشت گفت : یعنی شعورت در حد هویج اسکاتلندیه منم خوشحال که آخ جون سوتی گرفتم برگشتم بهش گفتم :اسکاتلند که هویج نداره اونم برگشت گفت : توام که شعور نداری{-7-}{-7-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/29 - 01:55
+5
مهسا
مهسا
در میان بهشت نشسته ام و سیب را میان انگشتانم میرخسانم به تو فکر می کنم به این لحظه های پر از تردید به "آری" به "نه" بی تو بهشت را دارم با تو عشق را و این دوراهی عجیب مرا گیج میکند سیب را روی خاک میگذارم دوستم داشتی گازش بزن.......
دیدگاه  •   •   •  1390/11/29 - 01:32
+7
parnian
parnian
اگه قرار باشه یکی از خوابات تعبیر بشه اونی که داشتی تو جزایر قناری تعطیلاتت رو سپری میکردی نیست. اونیه که سوسک بالدار پریده و صاف نشسته وسط صورتت{-9-}
دیدگاه  •   •   •  1390/11/28 - 13:19
+1
-1
poria
poria
تركه با چند تا رشتیه نشسته بودن داشتن جوك می‌گفتن، رشتیا برای تركا جك میگن، نوبت تركه كه میشه،‌ تا میاد بگه: یه روز رشتیه... همه بهش میگن بشین بابا نمیخواد بگی! دوباره یه دور میزنه میرسه به تركه، باز تا میاد بگه: یه روز یه رشتیه... میپرن وسط حرفش، نمیذارن بگه. بار بعد كه نوبت میرسه به تركه، میگه: یه روز یه تركه داشته میرفته با سر میخوره زمین! همه رشتیا میخندن بعد تركه میگه: ‌ولی وقتی بلندش میكنن میبینن رشتی بوده
دیدگاه  •   •   •  1390/11/27 - 20:23
مهسا
مهسا
روي میخ زندگی نشسته ايم و هنوز مي انديشيم كه علم بهتر است يا ثروت صداقت بهتر است يا بكارت و هنوز نمي دانيم ... ... فرق درد و لذت را فرق عشق و شهوت را فرق پرستش و بع بع كردن را و همه تلاشها بيهوده است ما را تا از فرقمان بيرون نكشند هيچ فرقي را نخواهيم فهمید...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/27 - 00:20
+3
حمید
حمید
به داداشم ميگم مگس نشسته رو مانيتور،ميگه:بكشمش؟
ميگم:پ نه پ بهش بگو بياد عقب وگرنه چشماش ضعيف ميشه !!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/26 - 20:17
sasan pool
sasan pool
ببار ای نم نم باران زمین خشک را تر کن

سرود زندگی سر کن دلم تنگه.... دلم تنگه..

بخواب ای عروسک نازم به روی سینه بازم

که همچون سینه سازم همش سنگه .... همش سنگه..

نشسته برف بر مویم.. شکسته صفحه رویم

خدایا با چه کس گویم که سرتا پای این دنیا

همش ننگه ... همش رنگه ...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/26 - 19:38
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ