یافتن پست: #نشست

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آقاهه میره سربازی، دور كلاش قرمزی،

آچین و واچین….با صدای چی؟

با صدای مرغ…..

یه مرغ دارم ر وزی 2 تا تخم میكنه، چرا 2 تا؟

چون دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده….

شاید پشت كوه انداختی؟ نه خیر ،

زنجیر منو بافتی، بله . بابا اومده ، با كی اومده؟

اون كیه باهاش؟ چی چی آورده ؟ نخود و كیشمیش ،

با صدای چی؟ با صدای گاو ، گاو حسن چه جوره ؟

نه شیر داره نه
.
.
.
.
.
.
.
.
.…………… واقعاَ نشستی همشو خوندی؟
من بهت افتخار می کنم:))
دیدگاه  •   •   •  1393/03/31 - 18:40
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مورد داشتیم طرف 3 ساعت نشسته عکسشو کنار لامبورگینی فتوشاپ کرده

آخرشم زیرش نوشته: بچه ها مازارتی جدیدم خوشگله؟
دیدگاه  •   •   •  1393/03/29 - 21:21
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
روایت است در بهشت مومنین چنان با حوریان رفتار میکنن که انگار نه انگار اینجا خانواده نشسته .
دیدگاه  •   •   •  1393/03/24 - 12:54
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیشب اینترنتم قطع شد
رفتم یه ذره باخانواده نشستم،باهاشون آشناشدم به نظرآدمای خوبی مینان!!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/03/24 - 12:23
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
با بچه های فامیل دور ننه بزرگم جمع شده بودیم ننه داشت از قدیما میگفت، همینطوری که تعریف میکرد یه دفه زل زد تو چشم یکی از نوه هاش و پرسید: عزیزم مگه عقد کردین؟؟ با تعجب جواب داد نه!! ننه روشو برگردوند و اخمی کرد و زیر لب گفت: یاد اون زمون بخیر تا کسی خونه شوهر نمیرفت نه ابرو بر میداشت نه سرخاب سفیداب میکرد!! سریع رفتم نشستم کنار همون کسی که ننه ازش سوال کرده بود،،توی گوشش گفتم: تا ننه نفهمیده پسری بلند شو برو بیرون!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/03/24 - 12:19
+2
بهناز جوجو
بهناز جوجو
پسرایی که شلوار فاق کوتا میپوشین
لااقل بهداشتتونو رعایت کنین تا کسی که پشت سرتون نشسته حال تهوع نگیره {-4-}
دیدگاه  •   •   •  1393/03/22 - 15:21
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







تاکسی نشسته بودم 1 دفه دختره گفت چی؟ چی؟

من: هیچی

دختره:چی؟

من:به جان خودم هیچی

دختره:چی؟

من:خدا شاهده هیچی

دختره:چی؟

من: اقای راننده جان مادرت وایسا میخوام پیاده شم

راننده:خفه شو بشین سر جات خانم داره عطسه میکنه :| :| :|

خخخخخخخخ






دیدگاه  •   •   •  1393/03/21 - 22:34
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







برقصم
بر آپارتمان‌های چروک شهر
مثل عروسی که
حوصله‌ی شوهر تلخش را ندارد

انگور بکارم
زیرزمین‌های بایر تهران را

بخندم
مانند شوالیه‌ای
بر زانو افتاده
که خنجر می‌کشد
آخرین خنجرم را
بر تن تنگ غروب
سه تا پری نشسته بود
زار و زار گریه می‌کردن پریا ...

سارا محمدی اردهالی






دیدگاه  •   •   •  1393/03/21 - 21:40
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
صُبـح از خواب بلند شُـدم رفتـم آب بُخـورم
یهو دیـدم یه پسره نشستـه رو مُبـل پاشـو انداختـه رو پـاش !
میگـم تـو دیگـه کیـی ؟! میگـه منـو طوفـان آورده :|
دیدگاه  •   •   •  1393/03/20 - 18:34
+4
maryam
maryam
قربونتون برم درازکی...علل خصوص نشستنکی!!!
دیدگاه  •   •   •  1393/03/19 - 11:37
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ